نتایج جستجو برای عبارت :

چگونه هنوز هم به خاطر معتاد عذر وبهانه میآورم؟ آیا بله، اما بخشی از توضیحات من است؟

حجم نمونه                                                                                    ۴۴
 
روش نمونه گیری                                                                             ۴۴
 
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر                                                         ۴۵
 
روش تحقیق                                                                                  ۴۷
 
روش آماری مربوط به زمینه                
حسادت.‌13آوریل.     24فروردینبعضی از دوستانم در نارانان که بعد از من وارد برنامه شده بودند قبلا بهبودی بیمارانشان را دیده بودند.فکر می کردم که این عادلانه نیست و فهمیدم که به آنها حسادت می کنم.وقتی قدم چهارم را کار می کردم پی بردم که حسادت یکی ازریشه های عمیق نواقص شخصیتی من است.لازم بود از نیروی برترم کمک بگیرم.تا به این موضوع رسیدگی کنم و یاد گرفتم این کار را روز به روز انجام دهمازم بود زندگی ام را از سر بگیرم و از تمرکز روی معتادم دست بر
قضاوت کردن.2  آوریل   13فروردیشنیدم یکی می گفت "انسان ها اشتباه می کنند اما خود آنها اشتباه نیستند".این باعث شد که در مورد مواقعی فکر کنم که معتاد زندگی ام را قضاوت می کردم آيا به معتاد اجازه فکر کردن می دادم یا فکر می کردم معتاد نمی فهمد؟نمی توانستم این فکر را از سرم بیرون کنم.اشتباه کردن لازمه انسان بودن است.من اشتباه می کنم و به این ترتیب می فهمم که انسانم.این به من یاد آوری می کند که چقدر زود قضاوت می کنم .از برنامه نارانان یاد گرفته ام تراز
اعتماد سازی.1 آوریل       12فروردیندر قدم چهارم یاد گرفتم بسیاری از اعتقاداتی که من به دیگران تحمیل می کنم ممکن است در نتیجه درد و نا امیدی خودم باشد.معتقدم که اعتماد بخشي از هر عشق در رابطه نزدیک است .وقتی اعتیاد عزیز من فعال شد دیگر به او اعتماد نکردم .اکنون یاد گرفته ام که باورها و انتظاراتم از دیگران اشتباه و در نتیجه احساس درد،خشم،خیانت و رنجش بوده است.هم چنین باور داشتم اگر معتاد به من دروغ می گوید مرا دوست ندارد.رابطه ای که بر اساس اعت
قدم چهارم3  آوریل     14فروردیندر ابتدای حضورم در نارانان خیلی عصبانی بودم.و از عزیز معتادم رنجش زیادی داشتم.برای اتفاقی که می افتاد او را سر زنش می کردم.احساس می کردم من تنها کسی هستم که از اعتیاد در رنج است .من قربانی بودم و اوباعث درد و رنج من بود و حق داشتم از او عصبانی باشم.از او متنفر بودم ولی هنوز دوستش داشتم.به خاطر بچه هایی که داشتیم با او ماندم  مقصر دانستن معتاد به من کمک می کرد که همه کار های خوب یا بدم را توجیه کنم.هرگز فکر نمی کرد
 
سرهنگ محمد بخشنده رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر پایتخت در گفت‌وگو با خبرنگار گروه جامعه میزان گفت: جمع آوری معتادان متجاهر روند خاصی دارد که به همکاری چند دستگاه نیازمند است.
وی افزود: ظرفیت لازم برای نگهداری از معتادین به کمک سازمان‌های مربوطه و در راس آن‌ها ستاد مبارزه با مواد مخدر و شورای هماهنگی استان‌ها در هر شهری باید ایجاد شود. کمیته مقابله در استانداری تشکیل شده است که در این باره تصمیم گیری می‌کنند.
سرهنگ بخشنده اظهار کرد: د
 چطور بفهمیم کسی معتاداست یا نه؟
قبل از خوندن این مطلب، لازمه دقت کنید که آزمایش تنها راه نهایی برای تشخیص اعتیاده، خیلی از این علایم ممنکنه به دلایلی غیر از اعتیاد ددر شخصی دیده بشوندو با دیدن یکی دو علامت، نباید نتیجه گیری کرد.
 
برخی از علامتهای افراد معتاد به تریاک و شیره تریاک:
ادامه مطلب
سپردن اراده و زندگیمان29 مارس       9فروردینهمیشه حس می کردم که می توانم مشکلات همه را حل کنم اما هیچ کس به من گوش نمی داد.وقتی می دیدم عزیزم به تدریج خودش را با مواد نابود می کند بیشتر و بیشتر احساس در ماندگی می کردم.هر روزی که می گذشت بیشتر مصمم می شدم تا هر کاری که می توانم برای تغییر معتاد انجام دهم .اگر او می توانست با.شرکت در جلسات معتادان گمنام ،ملاقا ت های مداوم با مامور آزادی مشروط و کار کردن اهمیت رسیدگی به زندگی.سالم را تشخیص را تشخی
همسران با هم در نارانان7آوریل.  فروردینخودم را شوهر خوشبختی می دانم.من و همسرم با هم در نارانان حضورداریم.ما هر دو در مسیر بهبودی هستیم می توانیم یکدیگر را حمایت کنیم.این حمایت از راه هایی است که ما هرگز موقع پیمان ازدواج که به هم قول هایی می دادیم از آنها آگاه نبودیم.می توانیم در جلسات و خانه مشارکت کنیم.علاوه بر این هنگام ملاقات یک تازه وارد یا فردی که به تازگی وارد مسیر دردناک زندگی با معتاد شده و تحت تاثیر قرار گرفته است می توانیم دیدگا
یک نفر زانو هایش را بغل کرده کنج اتاقش و صدایی غیر از چیزی که شما میشنوید ،گوشش را پر کرده . یک نفر این گوشه دنیا برف سنگینی روی سینه اش نشسته و چیزی انگار گلویش را می فشارد . یک نفر این گوشه دنیا تمرگیده ست ، یک نفر که تنهای صدای نفس هایش را میشنود .یک نفر تنهایی هایش را نشانده پشت این چند خط حرف . یک نفر دنیایش را گذاشته روی دوشش و می کشاندش . از این کافه به آن دیگری .
یک نفر معتاد میشود به تنهایی ، خیابان ها را گز میکند .
پشت تنهایی هایش پنهان شده
کودک معتاد به بازی های رایانه ای اخیرا به عنوان نوعی اختلال شناخته شده است.
در سال  ۱۳۹۷، سازمان بهداشت جهانی (WHO)  اختلال بازی را در رده بندی بین المللی بیماری ها طبقه بندی کرد.
یک لیست از بیماری ها و شرایط پزشکی که بهداشت حرفه ای است که از مرحله تشخیص و طرح درمان است.
با توجه به لیست سازمان بهداشت جهانی، افراد مبتلا به اختلال بازی با کنترل زمان بازی های دیجیتالی یا بازی های ویدئویی، مشکل دارند.
آنها همچنین بازی های بیشتری را  انجام داده و بر
کودک معتاد به بازی های رایانه ای اخیرا به عنوان نوعی اختلال شناخته شده است.
در سال  ۱۳۹۷، سازمان بهداشت جهانی (WHO)  اختلال بازی را در رده بندی بین المللی بیماری ها طبقه بندی کرد.
یک لیست از بیماری ها و شرایط پزشکی که بهداشت حرفه ای است که از مرحله تشخیص و طرح درمان است.
با توجه به لیست سازمان بهداشت جهانی، افراد مبتلا به اختلال بازی با کنترل زمان بازی های دیجیتالی یا بازی های ویدئویی، مشکل دارند.
آنها همچنین بازی های بیشتری را  انجام داده و بر
انتخاب ها28 مارس    8فروردین
قبل از نارانان می گفتم که زندگی ام تحت کنترل است و می دانم چه می خواهم.فکر می کردم اگر فقط معتاد مصرف را قطع کند همه چیز درست می شود.حالا می فهمم که معتاد روی من کنترل داشته است.من دایم نگران او بودم و نمی خواستم ناراحت باشد.هر چه می خواست انجام می دادم حتی وقتی می دانستم این کار برای او خوب نیست .خواسته هاو نیاز های او در اولویت بود و من کنترل زندگی ام را از دست داده بودم.نارانان زندگی ام را به من باز گرداند.یاد گرفت
فقط میخواهم بنشینم یه گوشه و عصار درگوشم بخواند چیزی که ازت توی خاطرمه چشمای خیلی قشنگه مگه نه؟ و تا توان دارم گریه کنم.پر از بغض و غم و دلتنگی م این روزها.نمیدانم روزهای آینده م قرار است چگونه پیش برود.
فقط آغوشش آرامم میکند که دوری آن را هم از من گرفته ست.
روزهای سختی ست.دارد تمام میشود این چهارسال.ترس از آینده.دلتنگی برای گذشتهمن فقط بغض دارممن کم آورده ممن به بودنش معتاد شده م.به شنیدن صدایش حتی از راه دورو حالا وقتی این خد
شاید سال‌ها بعد - که گذر زمان بر چهره‌ات نمایان‌تر شده و اشتیاق دخترانه کمتری داری - در یک روز معمولی، میان روزمرگی‌ها، به یاد من بیافتی؛ کسی که سال‌ها پیش شیفته دخترانگی‌هایت بود. همان که بارها حرف دلش را بر زبان آورد و تو نشنیدی. لابد خودت هم می‌دانستی که در دل من چه می‌گذرد. چه می‌دانم، شاید از روی مصلحت، و شاید از روی سنگ‌دلی به من بی‌توجه بودی. نمی‌دانم روزهای میان‌سالی‌ات چگونه می‌گذرند؛ هنوز هم بلندپروازی و رویایی؟ یا درگیر جب
تبدیل خیال به واقعیت.9 آوریل.        20فروردینمن از خودم توقعاتی دارم.تا به حال این عبارتتوقعات نا امیدی هایی هستند که از پیش تعیین شده»را شنیده اید؟؟؟من در زندگی عادت داشتم از معتاد انتظاراتی داشته باشم.آن توقعات نا مشخص بودند.بیشتر به یک فیلم رویایی شبیه بودند تا به واقعیت.در تصوراتم انتظار داشتم معتاد به دانشگاه برود یک شغل خوب پیدا کند و زندگی شادی داشته باشد.با حضور در جلسات نارانان و کار روی برنامه یاد گرفته ام که فقط در مورد خودم می
رفتم اما دل من مانده بر دوست هنوز.می برم جسمی و دل در گرو اوست هنوز
بگذارید به آغوش غم خویش روم . بهتر از غم به جهان نیست مرا دوست هنوز
گرجه با دوری او زندگیم نیست ولی . یاد او میدمدم جان به رگ و پوست هنوز
رشته مهرو وفا شکر که از دست نرفت .بر سر شانه من تاری از آن موست هنوز
بعد یک عمر که با او به  وفا سر کردم .با که این درد بگویم؟!که جفا جوست هنوز
تا دل ناله جانسوز بر آرم همه عمر .همچو چنگم سر غم بر سر زانوست هنوز
باهمه زخم که سیمین بدل از او دارد
در برابر تغییر تسلیم شو
25مارس   5فروردیناز آنجایی که من نمی توانم مثل یک معتاد فکر کنم اولین واکنش غریزی من به طرز برخورد و انتخاب های آنها با خشم ،ترس و نا امیدی است.همین باعث می شودتمرکزم روی دیگران و مشکلات شان باشد نه روی خودم .البته من مشکلی ندارم چون یک معتاد نیستم.من همه جواب ها را دارم توانایی هر کاری را دارم،می توانم هر موقعیتی را کنترل کنم و می توانم هر مشکلی را که دیگران با آن مواجه می شوند بر طرف کنم.می توانم این رفتار را به نشتی آ
اول از همه سلام به همه 
میخوام بنویسم برای کسایی که میخوان ترک کنن ولی مثل خودم میترسن از عوارض ترک تریاک و شیره و متادون و ترامادول متاسفانه اگه تصمیم به ترک جدی نگیریم هرگز نمیتونیم ترکش کنیم
من یه جون ۲۴ ساله هستم که نزدیک ۵ ۶ ساله حتی یادم نمیاد چندساله دقیقا که معتاد به مرفین شدم ، مثل همه ی کسایی که اولش فکر نمیکردن معتاد بشن منم همینطور بودم برای تفریح و مهمتر از همه مسائل جنسی و سرخوشی اینکارو میکردم یه روز فهمیدم بهش وابسته شدم و اگه
همسر معتاد به بازی
اگر چه بعضی افراد هنوز این را در دسته بیماری های روانی نمی دانند، بهتر است که این علامت را در اسرع وقت بدانید تا از این خطر رفع شود.
ممکن است کره جنوبی رهبر در شناسایی و درمان اعتیاد به اینترنت و بازی های رایانه ای باشد.
پس از سیم کشی و ایجاد سریع ترین زیربنای پهنای باند، دولت هر سال برای شناسایی و درمان معتادان بازی کامپیوتری و اینترنت، نیاز به مقدار زیادی در جهان دارد.
بر اساس یک نظرسنجی سال های پیش، هشت درصد از جمعیت ۱۰ ال
زن جوان در چنگ مرد غریبه
یاس تک - خیلی از وقت ها ما درباره دیگران اشتباه قضاوت می کنیم چرا فلان زن فاسد شد؟چرا فلانی معتاد شد؟چرا او شد و خیلی از این حرفها .در ادامه با زندگی زن جوانی آشنا خواهید شد که در دام مردان غریبه افتاد
- زن ۲۲ ساله‌ای است که در پاتوق سیاه یک زن خلافکار به چنگ قانون افتاد ، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد توضيحاتی ارائه داد.
- این زن جوان درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار ا
میگن همه چیز توی دنیا کاملاً منظم و مدیریت شده‌ست. میگن هیچ آدمی اتفاقی وارد زندگی نمیشه. الان که بی‌خوابی زده به سرم؛ دارم به این فکر می‌کنم که حکمت حضور کوتاه مدتش توی زندگیم چی بود جز لوس شدن و معتاد شدن؟!
گرچه از مورفین بودن رنجور بود ولی واقعاً مورفین بود. یک تسکین مضر :))
وسواس فکری
23مارس     3فروردینمن کسی بودم که زندگی ام پیرامون معتاد می چرخید.فکر می کردم کارم این است که پیش بینی کنم او چه می خواهد و چه نیازی دارد تا بدون مهم بودن قیمت تهیه کرده و به او بدهم.هر چیزی را فدای او می کردم حتی نسبت به فرزندانم در اولویت قرارداده بودم.مطمعنا خودم را برای هوی وهوس او و مشکلات او فدا می کردم.مخصوصا درست زمانی که برای نجات او از عواقب مصرف موادش دخالت می کردم.شب ها بیدار می ماندم نمی توانستم بخوابم .وقتی از رفتنش چ
به لذت فراق دچار شده ام. 
به آن احساسات پر از ذوق برای دیدار مجدد که دست کمی از اولین دیدارهای زندگی مان ندارد. به آن پیچ و تاب دل، و اضطراب ناشناخته از مواجه با معشوق. به آن تصویر خوشایند از ورود دوباره اش به خانه. به بازمرور لبخندها، نگاه ها، به بی قراری برای نوازش هایش دچار شده ام. به هیجان برای کشف دوباره اش، به غلیان احساسات برای تجربه ای دیگرگون از خودمان، از رابطه مان. 
من مدت هاست که به دوری معتاد شده ام. 
به آن دلتنگی های گاه و بیگاه و شب
مدتیه که به دلیل پاره‌ای از مشکلات (!) به روان‌شناس مراجعه می‌کنم. توی جلسه‌ای که امروز با هم داشتیم ازم پرسید چه چیزهایی این روزها باعث می‌شه که عصبی بشم؟ و من غیر از مشکلات همیشگی، به قضیه‌ی پست قبلی هم اشاره کردم و گفتم نه به عنوان مشکلی که در تمام ساعات شبانه‌روز باهاش درگیر باشم، ولی وقتی توی دانشگاه در حال ترددم باعث می‌شه عصبی بشم و همه‌اش استرس روبرویی با اون آدم رو دارم. چند و چونش رو پرسید و من هرچند وارد ریز جزئیات روابط نشدم، ا
دیوانگی را از پا درآورید. تا وقتی پای الکل درمیان بود، همه ما به صورت عجیبی دیوانه بودیم.(الکلی های گمنام)از آنجا که به الکل معتاد شده بودم، مجبور بودم بنوشم، چه میل داشتم چه نداشتم . دیوانگی بر زندگی ما سایه انداخته بود و ریشه بیماری ام بود . حق انتخاب نوشیدن را از من گرفته بود و به این ترتیب حق هیچگونه انتخاب دیگری هم نداشتم . وقتی مست بودم،نمی توانستم در هیچ بخشي از زندگی ام درست تصمیم بگیرم و اداره زندگی از دستم خارج شده بود.از خداوند خواست
باز پاییز آمد.
دورغ است اگر بگویم مشتاقانه انتظار حضورش رامی کشم . باید بگویم تنها فصلی که مرا تحت تاثیر قرار نمی دهد همین پاییز است ،چه هنگام برگ ریزان درختان چه هنگام غروب های غم انگیز و دل گرفته اش ، نمی دانم چرا ، چرا؟
نمیفهمم چه گونه جادوی خیال انگیز این همه رنگ ، قلبم را نقاشی نمی کند تا تصویر پاییز را دوست بدارم ؟؟ و باید بگویم هزار چرا وجود دارد که به واقع هنوز نتوانسته ام خیلی از آنها را درک کنم .
هیچ گاه نتوانستم پاییز را به اندازه ی
خب واقعیتش ما تازه به خونه جدید نقل مکان کردیم و با اینکه خونه خوبیه، قاب دوست‌داشتنی‌م رو هنوز نیافتم!این عکس از خونه قبلی‌مونه که دلم براش تنگ شده؛ چون حیاط داشت و من قدر حیاطشو اون‌طور که باید ندونستم.
 
 
+ پیوست به چالش بلاگردون
+ وبلاگ رو چند ماهی میشه که دارم ولی تازه از تیر دارم پراکنده می‌نویسم. با خیلی از بچه‌ها آشنا نشدم هنوز و به همین خاطر هم نمی‌تونم کسی رو دعوت به این چالش کنم :)
صداقت30 مارس    10فروردیندر حالیکه که پسرمان بزرگ می شدند من و همسرم اصرار داشتیم که آنها می بایست همیشه با ما صادق باشند.بطور مرتب به آنها می گفتیم که به خاطر گفتن حقیقت تنبیه نخواهند شد فقط دروغ نگویند.وقتی متوجه شدم پسر کوچکترم به مدت دو سال مواد مصرف می کرده و فهمیدم که دروغ های بسیار ی به ما گفته است به خاطر فریب های متعدد او برای پنهان کردن اعتیادش از پا در آمدم .سر انجام به یک برنامه باز پروری رفت واقعیت مربوط به اعتیاد او خودش را نشان
پس از گذشت ده ها سال از آخرین یادگاران آیینه ورزان قدیم، هنوز در اطراف روستا گندمزارهایی اندک به چشم می خورد. این مزارع که محصولی استثنایی و بسیار پر بار می دهند برای اهالی یادآور ایام گذشته آنهاست که اکثر زمینهای روستا در داخل روستا و اطراف زیر بار گندمهای طلایی و زیبا قرار داشت. یاد ایام پر زحمت اما با خیر و برکت برداشت گندم ها و باد زدن آنها، حمل آنها به آسیاب های روستا و در نوبت ایستادن.
با این وجود هنوز بوی گندم از گوشه هایی از این روستا ب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

ویژگی های عینک ها تشریفات مجلل ارجمند دست‌نوشته‌های کمیل مطالب پزشکی لوازم آرایشی ارگانیک ایرانی وبلاگ گلچینِ مداحی گاه نوشت های یک بانو raad education group اسلام نیوز alisameti1362