نتایج جستجو برای عبارت :

فکر کردم وقتش رسیده

بسم الله الرحمن الرحیممیوه اگر زودتر از موعد به دستت برسد کال و نارس است و بابت طعم ناپخته ای که دارد دلت را می زند و تو با وجود همه خوشمزگی هایش قدر و ارزش آن را نخواهی دانست. هر چیزی زمانی دارد، وقتش که برسد، می رسد و شیرینی اش خوب به جسمت می نشیند. باید وقتش رسيده باشد .کتاب ها برای من همیشه همین طورند. با همه کتاب هایم این را بارها چشیده ام، تا زمانشان نرسد مزه شان زیر زبانم کال است و روی دور کند یک جایی مزه کردن شان متوقف می شود.نفس عمییییق
 
مسافر کوچولوی ما ۳ ماهه شده !
روزای اول وحشتناک بود، غیر قابل توصیف .
لابلای درد، بیخوابی، خستگی، کلافگی ، عصبانیت و گرسنگی حتی( !) تو بغل گرفتنش مسکن بود برام 
عجیبه این مادری! خدا به ادم توان مضاعف میده.
برا تحمل گریه های وقت و بی وقتش ، عوض کردنهای وقت و بی وقتش، شیر دادن های وقت و بی وقتش، از خواب پریدن های وقت و بی وقتش، عجیبه این مادری!
 
خدا به آدم عشق مضاعف میده! 
دلت ضعف میره، برا انگشتای کوچولو، چشم و ابرو، دهن دماغ کوچولو!لباسای کوچ
 
امروز از روی دلتنگی دوباره رفتم سر جعبه ی خاطراتم ( پست نوستالژی) همینطور که وسایلو زیر و رو میکردم چشمم خورد به پاکت نامه، میدونستم الان وقتش نیست، نمیدونم شایدم وقتش بود هرچند اون زمانی که مدنظرم بوده الان نیست ولی خب
ادامه مطلب
وقتش رسيده که با جسدی روبرو شوم که نامش سمیراست
و سمیرای زنده ای از آن بیرون کشم
همچون پوسته ای که خودم خشکاندمش
و دیگر بر تن ام جایی ندارد و میگذارمش و میروم
سمیرای مرده ام را در گذشته تدفین میکنم
و سمیرای جدیدی را متولد خواهم کرد
قدم نو رسيده ام مبارک
دانلود آهنگ جدید وقتش شد از مهدی مقدم با بهترین کیفیت + پخش آنلاین
خیال نکن که من بهت بگم دوباره برگرد
تویی که بی دلیل فقط شدی باعث سردرد
منه ساده رو باش که واس تو زدم به هر در
آره سخته ولی بالاخره میفتی از سر
Mehdi Moghaddam – Vaghtesh Shod
دانلود آهنگ مهدی مقدم به نام وقتش شد با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
 
متن و ترانه آهنگ مهدی مقدم – وقتش شد
چقدر ساده گذشتی از آدمی که پات وایساده
جدی جدی حالم بی تو خیلی حاده
برو وقتی فکرم ازسرت افتاده
دیگه بسه هرچی که بوده خس
سوم راهنمایی بودم. امتحاناتِ نوبتِ اول شروع شده بود و من به مادر قول داده بودم معدلم ۲۰ بشه. رقابت توی مدرسه‌ی ما بر سرِ صدمِ نمره بود. (مدرسه‌ی الکی مثلاً تیزهوشان) کارِ راحتی نبود اما از اونجایی که لبخندِ مادر ارزشِ تحملِ هر فشاری رو داره بکوب می‌خوندم. ریاضی، فیزیک، شیمی، زیست و حتی ادبیات که کلاً دوست نداشت کسی بالای ۱۸ بشه رو ۲۰ شدم! رسیدیم به امتحانِ تاریخ. سرِ جلسه‌ی امتحان دو تا سوال بود که اصلاً نمی‌دونستم جوابشون چی می‌شه. یدونه س
دارم میسپارمت دستِ شهیدِ تشنه ی بی سر. 
کمی خم شو عزیزم تا، ببوسم گردنت مادر.

گاهی وقتها که مثلا شروع میکنم به چیدن واژه ها و مثلا شعری سر هم میکنم عجیب است که در همان ابتدای کار، شاه بیتِ مثلا شعرم، خودش را نمایان میکند و سرِ ذوقم می آورد و بعدش دیگر هیچ! من میمانم و یک بیت شعر که بیچاره ام کرده و نه میتوانم آغازش کنم و نه ادامه و پایانش دهم.( که خب نشان از نابلدی من دارد و پا در کفش شاعران کردن! )این بیت هم یکی از همان ها بود که سال پیش به ذهنم
لوریس گفت: اما عشق همین است، قرار نیست که تنها نام هر احوال خوشی را عشق بگذاریم و زمان سختی ها که رسید از زیر بار نامش شانه خالی کنیم.ما طعم خوش دوست داشتن را مزه مزه کردیم و حالا دیگر وقتش رسيده که پای مصیبت هایش بنشینیم!جدایی هنوز آغاز این مصیبت هاست!زندگی به آسانی دست از سر کسانی که در قلمرو اش شادمانی کرده اند برنمیدارد.!
 
طعم خوش دوست داشتنماریا پلوا
 
 
 
 
 
 
پ.ن
راستش این متن رو خودم نوشتم به صورت ذهنی از یک داستان تخیلی ذهنی ولی خب دی
(کیمیای معرفت)
روزی که من خواب تو را تعبیر کردمخود را گرفتار شبی شبگیر کردم
ساز مخالف می‌زدی و من موافققاضی شدم ساز تو را تکفیر کردم
رفتی وضو سازی و خود را وا رهانیاز کفر من ، زیرا تو را دلگیر کردم
عکس تو را دیدم چو ماہ افتادہ در آبتا می‌توانستم ، نگاہ سیر کردم
دستی زدی در آب تا گیری وضوییبا آتش دل ، آب را تبخیر کردم
آهو شدی کردی فرار از پیشم امّا.با غمزه‌ای صیدت، مثال شیر کردم
دیدی نداری چارہ جز ساز موافقگفتی که من در کار دل تقصیر کردم
امّا ر
راجع به سرباز بودنش چیزی نگفتم هنوز.
ساعت 3ونیم شبه؛ هم خستم، هم خوابم میاد، هم داره گشنم میشه، هم فردا صبح زود باید برم نوبت دکتر بگیرم.
یادم باشه به وقتش مفصل راجع بش حرف بزنم.
یسری چیزاهم هست راجع به خودمه. امیدوارم یادم بمونه.
خیلی وقت است در وبلاگم مطلبی در مورد کامپیوتر یا لینوکس ننوشته‌ام به همین خاطر امروز که درماندگی همکارم در تبدیل یک صفحه اینترنتی به فایل پی‌دی‌اف را دیدم به خودم گفتم الان وقتش است تا راه‌حل مناسب تبدیل هر متنی به پی‌دی‌اف (PDF) در ویندوز را برای خوانندگان وبلاگم به اشتراک بگذارم. 
ادامه مطلب
هر چند وقت یکبار اینجوریه که من میفتم رو مود خرابکاری و بدون شک به هر چی دست بزنم، خرابش میکنم:/
الان سه روزه که این رو این حالتم
روز اول گلس گوشیم رو شدم، روز دوم با فاصله ی چند ساعت شارژر خودم و همسرمو خراب کردم:/
امروزم که طی یه حرکت انتحاری یه قسمت از خونه رو تو آب غوطه ور کردم:/
حالا هیتر روشن کردم تا خشک بشه و دعا میکنم نسوزه:|
بیست و ششم فروردینقبل از اینکه روی قدمهای 12 گانه کار کنم آنرا چندین بار خوانده بودم . اما مهم این بود "که نتیجه این قدمها داشتن یک بیداری معنوی است ".چه وعده ای] اگر روی قدمها کار میکردم این بیداری معنوی در من پیدا میشد . این امید وجود داشت . حتی برای من . اولین بار به خاطر این موضوع به الانان نیامدم . مثل بقیه آدمها تا بدانم چطور میتوانم یک الکلی را از نوشیدن الکل باز دارم . بعد ها فهمیدم در زندگیم مسیری گم شده بود که فقط یک قدرت برتر میتوانست آن
الان که دارم ابن پست و مینویسم شدیدا انژی هیجانیم زیاده
اصلا بهتره بگم داره سرریز میکنه
شدیدا پتانسیل این و دارم که اونقد بدوام تا بیهوش بشم
شرایط هم اصلا مساعد نیس واسه هرگونه تخلیه ای
واقعا نیاز دارم بزنم بیرون یکسره بدوام تا بیهوش شم
خدایا بخیر بگذرون
دانلود آهنگ وقتش شد مهدی مقدم با کیفیت بالا منتشر گردید
Download New Music by Mehdi Moghaddam called Vaghtesh Shod from hitmusics
برای دریافت این موزیک زیبا و شنیدنی مهدی مقدم با نام وفتش شد به ادامه مطلب مراجعه نمایید
♥آره سخته ولی بالاخره میوفتی از سر♥

ادامه مطلب
تا جایی که می توانستم خودم را به جلو خم کردم. تا تمام سرم زیر هود قرار بگیره. فندک را جلو آورد و آتش کرد. با تمام جانم توی فیلتر نفس کشیدم. و بعد دود خیییلی کمرنگی را بیرون فرستادم. یادم بود که روی دستش چند ضربه بزنم.
سرم را بالا گرفتم و تعالی دود را در انحنای هود تماشا کردم. تماشا کردم و خیلی سعی کردم فکر نکنم. بعد از این همه مدت. اشاره ای کردم و به دستش دادم. رفتم توی حال و روی آن نیمکت کنار تلویزیون نشستم. مورد علاقه ام بود. جادار و به
امروز صبح icu بودم بعد کلی کثیف کاری های icu برگشتم تو رختکن که لباسامو عوض کنم و برگردم
خونه گوشیمو نگا کردم و دیدم اس ام اس دارم ، باز کردم و دیدم حقوق ماه تیر که کاردانشجویی
داشتم رو واسم ریختن :) خر کیف شدم ها :) با اینکه مبلغش کمه ولی خوبه خدا رو شکر :)
همون موقع فک کردم اگه مرداد هم رفته بودم سر کار الان دو برابر این مقدار پول داشتم ولی بعد فکر
کردم به مطالبی که تو مرداد خوندم و خلاصه نویسی کردم و دیدم اینا میچربه به پول کاردانشجویی.
 
روز شنبه ص
ژله هندوانه ژله انار یک بسته(هر طعمی باشه میشه فقط قرمز باشه)ژله آلوئه ورا نصف بستهژله کیوی نصف بستهشیر یک لیوان(برای هر رنگ نصف لیوان کمتر)چیپس شکلات برای تزیین مقداریابتدا یک بسته ژله انار را با یک لیوان آب جوش کاملا مخلوط کردم و گذاشتم کاملا خنک بشه بعد نصف لیوان کمتر شیر برای مات شدن ژله بهش اضافه کردم و مخلوط کردم(حتما باید ژله کامل خنک باشه اگر گرم باشه ژله میبره)قالبم رو خیلی کم با برس چرب کردم و ژله قرمز رو داخلش ریختم و گذاشتم یخچال ت
قبل از هر چیز باید بگم که من در زمینه آشپزی تجربه کافی ندارم.برای همین توی این دوران قرنطینه فکر کردم که بهترین کار میتونه یکم پیشرفت توی درست کردن غذاهای باب و اولیه باشه.پس قبل از اینکه بخوام سراغ خوراک های سخت و دسر های فوق زیبا و خوشمزه برم،سعی کردم با غذاهای اصلی و آسون شروع کنم.با فاکتور گرفتن تجربه های آشپزی که قبلا داشتم.میخوام گزارش غذاهایی که از امروز به بعد رو یاد میگیرم اینجا بنویسم.خب،پس بریم سر وقت یه غذای آسون و خوشمزهمن به شخص
من امشب زیاد گریه کردم
یکیش به خاطر این بود درک نمیکنه بابعضی کاراش چقد ما اذیت میشیم و ذره ذره پیر میشیم
بعدش دیگه همینجور هی اشکام میومد
الانم ی وبلاگ رو یکی ازبچه ها بهم معرفی کرد،خانمه مادر ی بچه نه ساله اوتیسمیه که شوهرشم فوت کرده
گریه کردم چون قدر مادر رو هرچقد بد باشه نمیدونم گریه کردم چون خیلی کم طاقتمو صبور نیستمو باکوچیکترین
چیزی بهم میریزم گریه کردم برای دل صبور این خانم وخجالت کشیدم ازخودم ورفتارام
خدایا هممون رو عاقبت بخیرک
 
کتاب من از عشق تو حظ کردمشاعر: مسعود خدا بنده لو 

میونِ بغض و لبخندم میونِ خواب و بیداری تو هم با من به این رویا یه حس ِ مشترک داریهنوزم باورش سخته که تو اینجایی
بی وقفه حالا دنیای من با تو
همین جا زیر این سقفه
با تصویره همین دیدار
جهان یک لحظه ماتش برد
تا که چشماتو وا کردی
غمای توی قلبم مرد تورو دیدم خدا خندید من از عشق تو حظ کردم با تو من کل دنیا رو
تو یک لحظه عوض کردم
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@na
کل امروزم به درس خوندن گذشت و یه ۳ ساعت هم ما بینش غذا درست کردم و خونه رو تمییز کردم
اعصابم از خستگی و شنیدن یک سری چیزای وااقعا نامربوطِ مزاحم و مزخرف بهم ریخت.اجازه دادم اشکهام بریزن.ولی بلافاصله به نوشتن جواب سوالهای بایو ادامه دادم و سعی کردم حفظشون بکنم اما احساس کردم نیاز به یه جوشونده دارم که این التهاب اعصابم رو کاهش بده.گل گاوزبون گذاشتم دم بیاد،یهو یاد پارسال و اون وقتا که از کتابخونه برمیگشتم و برای ارامش اعصابم گل گاوزبون
خام تر که بودم فکر میکردم دلیل نرسیدنم به بعضی چیز ها بی لیاقتی  خودم است . اما وعده ی خدا حق است ، صبر کن به تو نشان خواهد داد که گاهی مشکل نه از بی لیاقتی تو بلکه از بی لیاقتیِ بعضی چیز ها ، برای توست.شاید تو لایق چیزی گوارا تر  از آنی .  در دستان خدا شگفتی های لطیف تر و با ارزش تری  برایت نهفته است . به وقتش نشانت خواهد داد 
کافیست به عاشق ترین معشوق عالم  اطمینان کنی و دستانت را محکم در دستانش بگذاری 
ربِّ اِنّی لِمآ اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خ
امروز کارم رو از دست دادم. کاری که حدود سه سال و نیم درگیرش بودم. کاری که از طرف خانواده و اطرافیانم جدی گرفته نمیشد؛ برای خودم اما، به معنای واقعی کلمه "کار" بود. کاری که مجبور به پذیرشش نبودم، انتخابم بود و به خاطرش کلی سرزنش شدم، با این حال تو هر شرایطی محکم و امیدوارانه پاش وایستادم و حتی دیگران رو هم به صبوری تشویق کردم. خیالم این بود شریک فعالیتی هستم که ارزش بیشتری از صرفا یه کار معمولی با هدف کسب درآمد و. ایجاد میکنه. خیالم این بود که ه
بسم الله الرحمن الرحیمهر چه پیش می رود اندازه قدم هایش بلندتر می شود. یکی هم نیست بزند سر شانه اش و بگوید: هی با تو ام? کجا با این همه دستپاچگی? روزهای ۲۶ سالگی را می گویم. با این که هیچ وقت، تصور خاصی نسبت به هیچ سنی نداشته ام و هیچ حس خاصی با سن مشخصی تو ذهنم گره نخورده، ولی خاطرم هست آن موقع ها که کوچکتر بودم، گمان می کردم ۲۶ باید برای سن یک آدم عدد بزرگی باشد. یعنی انتظارم بود کسی که به ۲۶ و ۲۷ رسيده باشد، لابد خیلی خیلی بزرگ شده است. حالا ولی او
والا داشتم زندگی خودم رو میکردم.میخوردم.میخوابیدم.درسم رو میخوندم.تفریحم رو میکردم،
ویژگی های خوب و بد خودم رو داشتم.گاهی هم فکر میکردم.
تا اینکه یهو دیدم عه!،یه چیزایی دارن میگن در مورد رشد و مسیر و حرکت و فلان و بهمان.
منی که شاید ندونسته مثل بقیه تلاش هایی میکردم توی این راه ولی اختصاصی به این لغات فکر نکرده بودم،یه دفعه افتادم تو نقطه ی آغاز این مسیری که میگن،یا راستشو بخوام بگم بیشتر جوگیر شدم.
دیدم حرف از کتابِ،گفتم من باید مثل بقیه بی
 
خیلی خوب میشد
اگر یک هفته قبل از مرگت
خبر می دادند بهت .
نه برای اینکه بروی و حلالیت بگیری و یا اصلا 
بشینی حسرت بخوری یا بروی کارهایی را بکنی که 
وقتش را نداشتی حتی .
فقط به خاطر اینکه یک هفته ذهنت آسوده باشد .
یک هفته زندگی ت پاک شود از جزئیاتی که با دیدنشان یا
یادآوریشان حرص میخوری . یک هفته هیچ صدایی نباشد توی سرت
و یک هفته توی عمرت درد را حس نکنی اصلا .
اصلا یک هفته توی قفست پرواز کنی .
توی این یک هفته آدم دیگر نه گم میشود ، نه دهانش مزه ی گس ِ
برای میم نوشتم: فکر می‌کنم بهتره تمومش کنیم. به زور نمی‌شه.» دو نقطه‌ ستاره فرستاد. بعد دو نقطه دو ستاره فرستاد.
چیزی نگفتم. چند بار رفتم تو چت‌باکسش و چند خط تایپ کردم و بعد نتونستم به چه فایده؟» جواب بدم و پاک کردم. نوشتم که شرمنده‌ام و ناراحتم که این‌قدر بی‌فایده‌ام. نوشتم که دوست داشتم با هم بمونیم ولی من اشتباه‌ترین آدمی هستم که هر آدمی می‌تونه باهاش باشه. نوشتم فایده‌ای نداره ولی اصرار دارم بدونی دوستت دارم. و خواهم داشت. نوشتم و
در حیاطو باز کردم که برم بیرون .
دمای هوا خوب بود نه گرم نه سرد .
دوتا پسر که انگار هشت نه سالشون بود داشتن تو کوچه بدمینتون بازی می کردن .
حس خوبی داشتم که اومدم بیرون و همینطور که قدم میزدم فکر می کردم کاش بیشتر بیام بیرون .
یه دفعه شنیدم یکیشون گفت هاااالیییی شتتتتت!
همینطوری مونده بودم که درست شنیدم ؟
و همینجوری با تعجب به راهم ادامه دادم و فکر کردم که باید بیشتر بیام بیرون !
همه چیز داره عوض میشه .! :)))
به درک که هر کاری کردم و هر اتفاقی افتاد.
دیگه خسته شدم از این که تینقدر خودم رو به خاطر کار کرده و نکرده متهم و سرزنش کردم
واقعا نمیدونم چرا حالیم نمیشه که توی این سن داشتن این تعداد موی سفید توی سرم عادی و طبیعی نیست. 
از بس که در طول زندگیم از حرف مردم ترسیدم و به خاطر این که سرزنش نشم کاری رو کردم که دوس نداشتم انگار عادت کردم
خیلی تو زندگیم به ادمای دور و برم باح دادم خیلی زیاد. 
ولی از ادمای دور و برم اینقدری که براشون وقت و انرژی و احترا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

کدام قیمه، کدام ماست؟ فیلتر دستگاه تصفیه آب در شیراز فئتبال نصب دوربین مداربسته خادمان شهدا دانلود آهنگ خرید هاست و دامنه ، سرور مجازی ، گواهی امنیتی SSL تکنو نیوز دمنوش گیاهی طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل