نتایج جستجو برای عبارت :

برخیزم زندگی زسر گیرم

بسم الله الرحمن الرحیم
هنگامی که از خواب بیدار میشویم
بخاطر تولد دوباره از خدا تشکر میکنیم و با خود میگوییم زندگي را برای خودم و همه انانکه می بینم زیباتر میکنم(فارغ از هر نوع دیانت)
 
برخيزم و زندگي ز سر گيرم
وین رنج دل از میانه برگيرم
باران شوم و به کوه و در بارم
اخگر شوم و به خشک و تر گيرم 
نومیدی ‌واشک و آه را درهم
پیچیده به رخنه قدر گيرم
شعر از ملک الشعرای بهار
بسم الله الرحمن الرحیم
هنگامی که از خواب بیدار میشویم
بخاطر تولد دوباره از خدا تشکر میکنیم و با خود میگوییم زندگي را برای خودم و همه انانکه می بینم زیباتر میکنم(فارغ از هر نوع دیانت)
 
برخيزم و زندگي ز سر گيرم
وین رنج دل از میانه برگيرم
باران شوم و به کوه و در بارم
اخگر شوم و به خشک و تر گيرم 
نومیدی ‌واشک و آه را درهم
پیچیده به رخنه قدر گيرم
شعر از ملک الشعرای بهار
 
گيرم همه جای جهان جهنم!
گيرم دست های زمینبی بذر وبی خندهگيرم چنته ی زمانبی عشق وبی "هر چه تو می گویی" اصلا!
کافی بود کمیفقط کمیپنجره را باز کنی.!زندگياز پنجره های بسته رد نمی شود!
 
"مهدیه لطیفی"
 
 
همه بارونو دوست دارن من اما نم موهاتو توی گوشم بگو آروم تمام آرزوهاتو.
"رستاک حلاج "
 
 
همه بارونو دوست دارن .
فکر می‌کنم سبک زندگيِ آرامی که بی‌نهایت شاد نگهم می‌دارد و شعارش این است که :وظیفه‌ی تو نیست که دنیا را تغییر بدهی و فقط سعی کن زندگي کنی و خوب زندگي کنی و آدم بهتری باشی» را پیش ببرم و بی‌غم و اندوه زندگي کنم و تا ابدیت بنشینم پای کتاب‌ها و فیلم‌ها و سریال‌ها و شربت‌هایم. یا برخيزم و یک کاری کنم و بارها شکست بخورم و تنم زخم شود و کلی خستگی و بیچارگی به جان بخرم چون من با هدفی به این جهان آمده‌ام و باید تا آخرین ذره‌ی جانم برای آن آرمان ب
خدایا ببین چه سحرخیز شده ام، دیگر سالی یک ماه رمضان که بیشتر نداریم، خودمان هم نخواهیم سحرخیز باشیم، شکممان این طور عادتمان می دهد، از  ترس تشنگی و گرسنگی طول روز هم که شده باشد، در دل شب هنگامیکه باید برخيزم و خواب چشمانم را کور کرده است، همچون خفاشی در تاریکی چشمانم، راه تکراری تخت تا سفره را قدم می زنم، قربة الی الله و الی الاشکم، به نیت یک روز دیگر گرسنگی صرف، همراه با چاشنی عبادت خواب، از سی روز یک ماه طبق هر سال. با "بسم الله دعای سحر" لق
        
بهایِ عشق من مرگست و، زان کمتر نمی گيرم 
جزای هجرِ من وصل و، از آن خوشتر نمی گيرم 
پریشان می مکن زلفت، که همچون مرغ نیمه جان
هوای تیغِ مرگم هست و، زان کمتر نمی گيرم 
همین عالم مرا بنگر، که در آن عالمِ باقی
کلاهِ عشق و دلداری، دگر بر سر نمی گيرم 
مکن عیبم ز چشمِ تر، کزین غمّازِ* خیره سر
بجز خونابه ی دل را، از او بهتر نمی گيرم 
چو خونم میچکد از چشم، دلم پیمانه ی می کن 
که من پیمانه ی می را ز کوزه گر نمی گيرم 
بده ساقی میِ سوری*، و از پا بر سرم
آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال،پر گيرم ازین بام و به سوی تو بیایم.
 خورشید از آن دور ، از آن قله پر برف،
 آغوش کند باز،
 همه مهر ، همه ناز  
سیمرغ طلایی پرو بالی ست که ــ چون من ــ از لانه برون آمده ، دارد سر پرواز .
پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست،
 پرواز به آنجا که سرود است و سرورست.
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد، چشمم به تماشا و تمنای تو باز است! 
بگذار که – سرمست و غزل خوان – من و خورشید
بال بگشوده به سوی تو بیاییم.
 
فریدون مشیری
چه لذت بخش است احساس گرمای آغوش خدا .
درست لحظه ای که همه دانسته هایت، دوس داشتنی هایت، اصلا همه داشته هایت را کناری می گذاری و از عمق جان، ندای "الهی و ربی من لی غیرک" سر می دهی .

تبریک نوشت: عید دیروز و امروزتون خیلی خیلی مبارک
دعا نوشت: آغوش گرم خدا نصیب هممون
قضاوت کردن.2  آوریل   13فروردیشنیدم یکی می گفت "انسان ها اشتباه می کنند اما خود آنها اشتباه نیستند".این باعث شد که در مورد مواقعی فکر کنم که معتاد زندگي ام را قضاوت می کردم آیا به معتاد اجازه فکر کردن می دادم یا فکر می کردم معتاد نمی فهمد؟نمی توانستم این فکر را از سرم بیرون کنم.اشتباه کردن لازمه انسان بودن است.من اشتباه می کنم و به این ترتیب می فهمم که انسانم.این به من یاد آوری می کند که چقدر زود قضاوت می کنم .از برنامه نارانان یاد گرفته ام تراز
دریافتحجم: 6.66 مگابایت
خواستم خودم درباره این شعر بگم ولی دیدم دیگرون بهتر گفتن:

محبوبه جان این ویدئو رو هر وقت حوصله داشتی گوش بده 
خیلی خیلی خیلی این ویدئو می تونه کمک ات کنه بسیار چیز ها من از این یاد گرفتم و هنوزم هم دارم یاد می گيرم یعنی هر سری که گوش میدم چیزی بیشتری یاد می گيرم این روز ها شده وسیله تسکین درونم.مهم ترین چیزی که یاد داد این بود که چطور می توان به ممکن بودن امر ناممکن فکر کرد و اینکه چرا باید امیدوار بود.شاید هنوز به آن مرح
بیماری وابستگی، بیماری مرموزی است، که فرد را در پشت پرده‌ی غرور، انکار و خودخواهی سرگردان می‌کند. امروز می‌دانم که زندگي گذشته‌ام زندگي درست و مناسب نبود. من در اثر خودخواهی اجازه‌ی زندگي را از خود و دیگران سلب کرده بودم و در همان‌حال هم سعی می‌کردم مشکلات آنها را که ربطی به من نداشت حل کنم. آنقدر غرق حل مسائل و رفع مشکلات دیگران بودم که خودم و نیازهایم را فراموش کرده و یا ندیده گرفته بودم. یکی از شاخصه‌های بیماری وابستگی، به‌نام تأیید
 
متن آهنگ بازل بند بنام پادکست 3
خوبه یه چیزی داریبهش تکیه کنی خوبهتا داری کم میاریخوب بلدی گریه کنی خوبهدمتم گرم با بچه بازیات ساختی منودمتم گرم همش پشت گوش انداختی منومث قبلا نیستی ته قلبمتا همینجام اومدی دمتم گرمدیگه نه بوی عطر پیرهنتنه حتی خط خنده هاتدیگه نه این طرز نگاتنصف شب زنگ زدناتزیادی خوبی کردنم تهش داستانهواسه تو خوبی و بدی همش یکسانهبد عادتت کردم خودم خب حقم داریخوبی که حد بگذره ته داستانهزیادی خوبی کردنم تهش داستانهواسه تو
به نام هستی بخش بی‌نیاز از اثبات
قبل از شروع ببخشید که جسته گریخته مطلب می‌گذارم. خوب دلیلش اینه که الان فیزیک را حقیقتا در حاشیه دور زندگي دارم دنبال می‌کنم و مثل بعضی هم پول نمی‌گيرم که ذهن جونا را با صحبت‌های شبه علمی مشوش کنم
این که می‌گم شبه علمی برای اینه که هر سخنی باید ارزش‌گذاری علمی بشه و میزان قطعی و یقینی بودن آن مشخص بشه
ادامه مطلب
سلام بچه ها! به قول یکی از دوستان میگفت من یه مشاور خوب میخوام و گيرم نمیاد میگفت هرچی تماس می گيرم و تلفن میزنم به این مشاوره و اون یکی همشون فقط الکی توضیح میدن و راه کار اصلی رو نمیگن تا من از دو دلی بیرون بیام
میگفت من هزینه زیاد کردم و حتی مشاوره رایگان هم نخواستم اما باز نتیجه نگرفتم
میگفت مشکلاتی داشتم تو خانواده حالا با شوهرم بود با بچم بود با کارم و روابطم دچار مشکل بودم اما کسی نبود واقعا راهنماییم کنه حتی تلفنی!
خیلی جاها هم آنلاین ت
برای دریافت فایل لطفا به قسمت زیر مراجعه نمایید.
دریافت فایل
 
کاربران گرامی ، محتوای این فایل پرسشنامه استاندارد سبک زندگي کرن و همکاران ۱۹۹۳ (BASIS-A) با فرمت ورد در ۵ صفحه می باشد که با بهترین کیفیت توسط تیم وب سایت ما تهیه و تدوین گردیده است.
پرسشنامه استاندارد سبک زندگي کرن و همکاران ۱۹۹۳ (BASIS-A) :
پرسشنامه سبک زندگي توسط کرن و همکاران در سال (۱۹۹۳) به منظور سنجش سبک زندگي طراحی و تدوین شده است. این پرسشنامه دارای ۶۲ سوال و شامل پنج خرده مقیاس
مرا حالی بده امشب که بر سجاده بنشینم
کنار دفتر و تسبیح و جام باده بنشینم

مرا رنگی بزن از خود که بیخود در دل شبها
رها از عالم و آدم دمی آزاده بنشینم

گره افتاده در کارم درونم پیچ در پیچ است
مرا ساده قبولم کن که با تو ساده بنشینم

زمان می تازد و این دل در این پیکار می بازد
چه سان از اسب نفس خود به زیر افتاده بنشینم

فدای آن دمی که مرگ می آید به مهمانی
و من از شوق روی ماه تو آماده بنشینم

در این شبهای مهمانی به این فانی بده جانی
که برخيزم ز دنیا بر سر س
البته این تصویر رو از گوگل گرفتم
به نظرم متنش زیبا بود.
خیلی وقت ها به یه مسئله شاخ و برگ می دیم و بزرگش می کنیم و اون رو تبدیل به کابوسی میکنیم یا بختکی
و اینقدر بهش فکر میکنیم که خودمون هم باورمون میشه مشکل بزرگ و حل ناشدنی داریم. در واقع از کاه کوه می سازیم .
نمیشه گفت بی خیالی پیشه کنیم نه!هرچیزی حدی داره 
اگه کنکور رد شدیم یا اگه کارمون رو از دست دادیم یا زندگي مون دچار مشکل شد،دنبال راه حل بگردیم و ببینیم اصل این مشکل کجا بوده.
اول به این
متنی زیبا از فروید پدر روان شناسی دنیا:
وقتى می شود دقایق عمرت را با آدم هاى خوب بگذرانى
چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایى کنى که با دل هاى کوچکشان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزى هاى بچه گانه اند.
یا مدام براى نبودنت
براى خط زدنت تلاش مى کنند؟
نه!
همیشه جنگیدن خوب نیست!
من همیشه جنگیده ام تا چیزى را عوض کنم.
اما این روزها فهمیده ام که با آدم هاى کوته نظر نباید جنگید.
فهمیده ام براى اثبات دوست داشتن نباید جنگید.
براى به دست آوردن دل آدم ها نباید ج
سال چهارم دبیرستان، در یکی از شب‌های امتحان ریاضی سخت مشغول حل تمرین بودم، بعد از نیم ساعت سر و کله زدن با یکی از سئوالات با عصبانیت دفتر تمرینم را به سمت دیگری پرتاب کرده و داد زدم" بی‌صاحاب شده حل نمیشه، انتگرال می‌گيرم حل نمیشه، مشتق می‌گيرم حل نمیشه، اتحاد میرم نمیشه، پدرم رو در اورد و حل نشد" ، چند دقیقه‌ای به حیاط رفته و قدم زدم، وقتی گمان کردم‌ کمی آرام‌تر شده‌ام دوباره به اتاق برگشته و مشغول حل سئوال شدم، ابتدا چند ثانیه با دقت به
چقدر از خودم ناراحتم. از خودم می‌پرسم که در سه سال گذشته با خودم و زندگي‌ام چه کرده‌ام و جوابی ندارم.
در گروه پنج نفره دوستانم حرف می‌زنیم و همه چیز قاطی می‌شود و حرفی را به دل می‌گيرم. اشکم سرازیر می‌شود. بیشتر از پیش درمانده شده‌ام و می‌پرسم با خودم چه کار کرده‌ام؟
نمی‌دانم.
نمی‌دانم.
اشکم بند نمی‌آید. کاری از دستم بر نمی‌آید. رهایش می‌کنم که سرازیر شود. یخ می‌کنم. سعی می‌کنم به خودم مسلط شوم. کمی صبر می‌کنم، سرخی و تورم صورتم کم می
دانلود آهنگ جدید محسن یگانه به نام فکر تو با لینک مستقیم
ترانه‌ , موزیک و تنظیم : محسن یگانه
میکس و مستر : آرش پاکزاد
متن آهنگ اضافه شد به ادامه مطلب مراجعه کنید
متن آهنگ جدید محسن یگانه به نام فکر تو
فکر تو تنها کرد منو از همه دورم کرد…
چشامو بستم رو همه عشق تو کورم کرد!
یخ زده بودم تو خودم عشق تو آبم کرد
قبل تو آروم بود دلم ،عشق خرابم کرد
فکر تو پیرم کرد بهونه گيرم کرد
از همه سیرم کرد فکرت اسیرم کرد
فکر تو پیرم کرد بهونه گيرم کرد
از همه سیر
آهنگ جدید محسن یگانه بنام دیوار (ورژن جدید)متن آهنگ + دانلود با بالاترین کیفیت در ادامه مطلب.
 
 
شعر، ملودی و تنظیم: محسن یگانهمیکس و مستر: آرش پاکزادمتن آهنگ
 
ما بی تفاوت زندگي کردیماین زندگي کردن خودش جنگهما کوه بودیم رو به روی همخاطرمون از هم یه مشت سنگه
از اون همه احساس بین ماحسی به جز عادت نمی مونهما داغ بودیم و نفهمیدیمچیزی از این حالت نمی مونهچیزی از این حالت نمی مونه
تو این اتاق تنگ و دل گيرمتا باقی عمرم یه جور سر شهمن از خودم فاصله م
کلمه ها چسبیده اند به در و دیوار حنجره . صدا که می خواهد دربیاید باید دستش را بگیری و با احتیاط از کنار بغض ها ردشان کنی که مبادا چشم هات رسوای این جماعت خاله زنک بشود .
اگر می بینی دارم خزعبلات می بافم هم قصه از همین جا آب می خورد !
خلاصه و چکیده اش همین که زیادی دلتنگ و گيرم ؛ وگرنه به تفصیل اگر بخواهم برایت سفره ی دل باز کنم ، این رشته سر دراز دارد و اندازه ی هزار سال زندگي توی آغوشت حرف دارم و هزار برابرش گوش و چشم و جان و دل و پوست و گوشت و استخ
طبق معمول هر سال زمان تولدم، وبلاگ بازی‌م گل میکنه و مثل روز اول بچه مدرسه‌ای‌ها، میشینم برای سال جدید و یک شروع جدید تصمیم می‌گيرم. اما سالروز ۳۴ سالگی از زندگي‌، با بقیه تولدها، مقداری برام تفاوت داشت. 
خیلی اتفاقی،  داشتم یکی از قسمت‌های فصل هفت‌م سریال فرندز رو تماشا می‌کردم که فهمیدم تولد ۳۰ سالگی یکی از بدترین تولدهاشون محسوب میشه و معمولا افراد بجای تولد یه جورایی عزا می‌گیرن و بقیه سعی می‌کنند به صاحب عزا دلداری بدن! از قضا
كوتاه درباره اتیمولوژی (ریشه شناسی) واژه آدم
نویسنده:دكتر ویدا (دانا كامران)
آدم از ریشه عبری (آدوم) مشتق شده و معنای آن زمین شخم زده شده یا زمین انسانهاست.از سویی دیگر در قرآن كریم و در سوره مباركه الرحمن خداوند ماده خلقت انسان را "صلصال كالفخار" معرفی فرموده است(خلق الانسان من صلصال كالفخار). از این دو مطلب می توان اینطور نتیجه گرفت كه آدم به راستی هویتی پویا ، استحاله پذیر و كیمیاگرانه است،همچنان كه زمین كشاورزی برای بذر پاشی و برداشت
همدردی10,آوریل21فروردینچند روز پیش نوه ام را برای ماهیگیری به اسکله بردم.اصلا نمی خواستم به چیزی فکر کنم به ذهن خالی نیاز داشتم.وقتی در اسکله بودیم مردی آمد و با نوه ام مشغول صحبت شد.اوشبیه ولگردها بود.در باره سه دخترش با من صحبت کرد و اینکه چطوری یکی از آنها درست مثل خودش آشفته است.او از علاقه بی پایانش به آبجو با من صحبت کردو اینکه از شرایطی که در آن بود شرمنده نیست.از او پرسیدم چطور مردی مثل او به سر انجامی این چنین رسیده است.او به گفتن
یاد روزی افتادم که بی‌اختیار اشک ریختم. شنیدن تحلیل اوضاع موجود روی صندلی های "آب و آتش" که تهش ختم می‌شد به جنگ. دستام رو گذاشتم روی صورتم و به پهنای صورت گریه کردم. حالا هر بار که این آهنگ رو گوش می‌دم اون حسِ واقعی برام تداعی‌ می‌شه. خیال می‌کنم گاه و بی‌گاه بمبی می‌خوره وسط شهر. هر روز که بیدار می‌شم دونه دونه از "آدم" های زندگيم خبر می‌گيرم. گاهی یکیشون جواب نمی‌ده و اون آدم رو از لیست آدم‌های زندگيم پاک می‌کنم. به عشقی فکر میکنم که لی
معجزات قدم سه27مارس   7فروردینکلمات کلیدی قدم سه برای من "تصمیم ،اراده و مراقبت"هستند.هر زمان که این قدم را می خوانم در باره سهم خودم در بهتر کردن زندگي ام فکر می کنم.سهم من این است که تصمیم بگيرم میل به کنترل کردن را رها کنم و زندگي ام را در دست های هدایت کننده بگذارم.خیلی آسان به نظر می رسد !در یافته ام که دعا ومراقبه برای سپردن اراده ام ضروری است .هوشیارانه تصمیم می گيرم این قدم را روزانه کار کنم تا از آنچه که می توانم تغییر دهم  و آنچه مسوول
یکی از چیزهایی که به کوله بار کوچکم آویختم و تا اینور مرزها، سنگینی اش را تحمل کردم عکس تولد یک سالگیم بود آن روز شمع روی کیک به من پوسخند می زد چرا که حتی فوت کردنش را هم بلد نبودم. اما امروز در مقابل فوت بلدها گر می گيرم و می گویم فوتم نکنید ، خاموشی در ذات من نیست
من هرروز در مغز تو متولد میشوم فقط هر بار این را بدان که این اولین بار نیست، آخرین هم نخواهد بود
قدم چهارم3  آوریل     14فروردیندر ابتدای حضورم در نارانان خیلی عصبانی بودم.و از عزیز معتادم رنجش زیادی داشتم.برای اتفاقی که می افتاد او را سر زنش می کردم.احساس می کردم من تنها کسی هستم که از اعتیاد در رنج است .من قربانی بودم و اوباعث درد و رنج من بود و حق داشتم از او عصبانی باشم.از او متنفر بودم ولی هنوز دوستش داشتم.به خاطر بچه هایی که داشتیم با او ماندم  مقصر دانستن معتاد به من کمک می کرد که همه کار های خوب یا بدم را توجیه کنم.هرگز فکر نمی کرد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

گروه خدمات مالی ومالیاتی بیدحساب مقاله های کاربردی طراحی سایت online store ساخت لوازم الکتریکی تجزیه و ترکیب قرآن به روش مدرن فروشگاه بزرگ ایران کلش System News سیستم نیوز صندلی اداری خرید با تخفیف سرباز خسته | Tired Soldier