بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04432237766
بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04432237766
بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04432237766
بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04432237766
بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04
بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04432237766
بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04432237766
بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04432237766
بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04432237766
بهترین داروخانه اروميه داروخانه دکتر اصدق
خیابان سرداران روبروی مسجد لطفعلی خان
04
چشم هامو مي بندم
باز مي کنم
باریکه های نور از بین شاخ و برگ درخت های تپه ی پشتی پارک طالقانی به چشم من مي ریزن.
سرمو مي چرخونم به سمتی که تو دراز کشیدی
تو چشم هاتو بستی
جمله ای که یادم نیست برای تو گفتمش یا فقط توی دلم زمزمه کردم "کاش دنیا همين جا تموم بشه؛ همين الان."
پ.ن:
حکما که وقتی چشم هاتو بسته بودی جایی خیلی دور از من بازشون کرده بودی وگرنه دنیا بعد از اون لحظه نمي تونست وجود داشته باشه اگه تو هم با من بودی وقتی گفتم "کاش دنیا همين جا."
یک شب از خانه بیرون ميروم و راه ميافتم به سمت جنگل تاریک. ترسهایم را با طناب به درختی تنومد ميبندم. گلویشان را با چاقو ميبُرم و پشت به آنها، آرام به طرف خانه برميگردم. در خانه، جعبه سیاه را از توی کمد در ميآورم. گرد و خاک رویش را ميگیرم. درش را باز ميکنم و تمام افسردگیها را ميریزم تویش. درش را ميبندم و در صحرای پشت خانه، آتشی روشن ميکنم و جعبه را مي اندازم توی آتش تا بسوزد.انگشتم را در خاکستر جعبه فرو ميکنم و ميکشم رو
برای یارم ميخونم که
"بی تو خموشم.
با که بجوشم.
جفت تنم تو.
خسته و عریان.
پیش غریبان.
پیرهنم تو"
بعد چشمام رو ميبندم و به خاطر روزای سختی که گذرونده از خداجان ميخوام که صبر بده به دلش. به واژههای قشنگی که با یار مرور ميکردیم "همدرد" رو هم اضافه ميکنم.
سلام بر شماانشاءالله زین پس مطالب این وبلاگ را با دامنه سبز سرخ http://sabzesorkh.ir/هم ميتوانید مشاهده کنید.اگر بتوانیم مطالب قدیمي وبلاگ سبز سرخ را از ميهن بلاگ به تدریج در اینجا وارد کنیم.این دامنه ارتباطی با نشریه سبز سرخ کنگره سرداران و ده هزار شهید استان مازندران ندارد.امروز اگر سرخ بیفتیم به خاک فردا به زمانه سبزتر ميروییميادبود سردار شهید برزو درویشی شاهکلائی و شهدای استان مازندرانارتباط با مدیر: http://ble.ir/hdarvishi
درختان پرتقال نمای کثیف پشت شیشه را رنگین ميکند. انتظار دردناک در رگانم جریان دارد. دردهای مشترک ما را به هم پیوند ميدهد. پیرمردی چند لواشک در دست گرفته قدم ميزند از ميان جمعیت. خستگی های مشترک ما را از دنیا فراری ميدهد. چشمانم را ميبندم. ۱،۲،۳،۴ مرور خاطرات مرا از بوی گند مردمان اطرافم دور ميکند. لبخندی شروع به شکل گرفتن ميکند اما صدای بلند دختری مرا از جا ميپراند. پیرمرد چشمانش را ميچرخاند و زیر لب غرولندی ميکند. عصبانیت های م
#برای_معصومه
#انتظار
معصومه ام
امروز جمعه است
معصومه جان،
جمعه های حواس من بیشتر به آسمانست
من و تمامي سرزمين های تشنه آرامش
ما هم منتظر تو هستیم که بیایی.
معصومه ام،
ميخواهم برایت تازه شعری بخوانم
غزلی تازه و بس عاشقانه
معصومه،
سخت است دیگران را دیدن و تو نباشی!
چه کنم تو بیایی؟
چشم هایم را مي بندم،
به سمت نور،
بر روی ابرهای خیس گام مي زنم
شاید تو را پیدا کنم ميان آخرین ستاره های شب،
معصومه، به صدایم
به من گوش کن!
ميخواهم
در آغوش زندگیت
دانلود آهنگ امين رستمي به نام دلم گرفته
در این مطلب از سایت جذاب موزیک برای شما دوستان آهنگ زیبا و شنیدنی دلم گرفته با صدای امين رستمي آماده کرده ایم
Download New Song Amin Rostami / Delam Gerefte With text and Quality Mp3 320 / 128 From JazabMusic
آهنگ دلم گرفته امين رستمي
آهنگ دلم گرفته امين رستمي
♬♬♬ متن آهنگ دلم گرفته امين رستمي♬♬♬
♬♬♬ پای پنجره نشستم ،کوچه خاکستریه باز / زیر بارون من چه دلتنگتم امروز ♬♬♬
♬♬♬ انگار از همون روزاست / حال وهوام رنگ توئه ♬♬♬
♬♬♬ کوچه دلت
طراحی لوگو چیست؟
طراحی آرم چیست؟ به نظر مي رسد اساسی ترین سؤالات است.
همه مي دانند طراحی آرم چیست. ما هر روز آرم ها را مي بینیم. آنها ما را احاطه کرده اند.
شرط مي بندم اگر همين حالا به اطراف خود نگاه کنید ، حداقل 5 آرم را مشاهده خواهید کرد. من مي توانم طرح های آرم را ببینم؛ HMRC ، EDF ، Homepride ، دیزنی و اپل. و این فقط با بالا بردن سر من از کامپیوتر است.
راحی لوگو ما را احاطه کرده است. همه یک آرم دارند.
اما ، طراحی آرم چیست؟ و آرم چه کاری انجام مي دهد؟
بی
سمت راستم پایانه اتوبوسه و سمت چپم تعداد زیادی تاکسی خطی و رانندههایی که هر کدوم مقصد خودشون رو برای گیر انداختن یه مسافرِ خسته از مترو فریاد ميزنن. عصرها وقتی از سرکار بر ميگردم بدون هیچ تردیدی تاکسی رو انتخاب ميکنم ولی الان که خورشید بعد از ساعتها خودنمایی تو آسمان، گورش رو گم کرده ميتونم با خیال راحتتری استراحتی به جیبم بدم و سوار اتوبوس شم.هشت و بیست و سه دقیقهست و طبق زمانبندی هشت و نیم باید حرکت کنه. اولین مسافر اتوبوسِ
لحظاتی قبل در اینستاگرام پيمان بابایی پیج تراکتور را فالو کرد.پيمان بابایی بچه تبریز است و قطعا هم او را خواهیم آورد. او یک مقدار باید تعاملش را با باشگاه بیشتر کند. شاید بزرگان تیم در یک مقطع چیزهایی بگویند که پيمان باید بداند مصلحت است.
هنوز هم گاهی از هزار و یک یادداشت و گزارشی که باید بنویسم به گوشهی دنج تنهاییام پناه ميبرم. روزها از شنبه شروع ميشوند. از شنبه به یکشنبه و دوشنبه و بعد سهشنبه. به سهشنبه پرت ميشوم. صبح تا شبِ سهشنبه زمان از دست من خارج ميشود. شب که به خانه برميگردم سرم پر از فکرهای بزرگ و کوچکی است که خواب را از چشمهایم ميگیرند.
چهارشنبهها نميدانم دقیقاً از کی شروع ميشوند. با دغدغههای شگرف تا نزدیکیهای صبح بیدار ميمانم و چهارشنبه ب
شرایط تعلیق پيمان،هزینه تسریع کار و خسارت تأخیر آن
ماده 49 شرایط عمومي
تعلیقالف) کارفرما ميتواند در مدت پيمان، اجرای کار را برای یک بار و حداکثر 3 ماه معلق کند، در این صورت باید مراتب را با تعیین تاریخ شروع تعلیق به پيمانکار اطلاع دهد. در مدت تعلیق، پيمانکار مکلف است که تمام کارهای انجام شده، مصالح و تجهیزات پای کار، تأسیسات و ساختمانهای موقت را براساس پيمان بهطور شایسته، حفاظت و حراست کند.
ادامه مطلب
شب از نیمه گذشته است. یک نفر با لهجهی بوشهری توی گوشم آواز ميخواند. نوای خوشی دارد. غمِ قشنگی توی صدایش پنهان است که ته دلم را ميلرزاند. امروز روز ابریِ زیبا و خستهکنندهای بود. هوای قدم زدن افتاده بود توی سرم اما نای رفتن نداشتم. باران هم نبارید. هنوز پاییز حضورش را پررنگ نکرده است ولی شبها به قدر کافی کش آمده است. دستهام را ميچسبانم به دیوارهی بخارگرفتهی لیوان چای و انگشتهای کرخت شدهام جانِ تازه ميگیرد. به تو فکر ميکنم ک
درگیری ها را کنار گذاشتیمو ما درگیری بر سر هر چیز یا با هر کسی را کنار گذاشتیم ، حتی بر سر الکل. (الکلی های گمنام)وقتی انجمن مرا یافت ، فکر مي کردم در انجمن هستم تا آماده درگیری شوم و اینکه انجمن مي خواهد قدرت لازم برای شکست الکل را به من بدهد . اگر در این نبرد پیروز شوم چه کسی ميداند در چه نبردهای دیگری هم مي توانم برنده شوم . اما باید قوی باشم . تجربیات زندگی این را به من ثابت کرده بود. امروز ، مجبور نیستم بجنگم یا ارادهام را تحميل کنم . اگر آن دوا
بردیا متبحر
دانلود آهنگ بردیا متبحر
همين حالا دانلود کنید آهنگ زیبای بردیا (بردیا بهادر) بنام متبحر با لینک مستقیم ♪
Download New Song By : Bardia – Motebaher With Text And Direct Links
۷٫۲/۱۰ ★
پخشکننده صوت
وقتی متبحرن این دو تا چشات●♪♫
ميمونم چی بگم بهت●♪♫
اگه متحد بشی به قلبم●♪♫
همش متعلق ميشه بهت●♪♫
با تو متحول شده حال دلم ●♪♫
اینو متوجه شو نرو●♪♫
حالم از پس درسته ●♪♫
پیشت از زندگی متوقعه ميکنی منو●♪♫
ببین اگه بارون بباره چترت ميشم ●♪♫
آفت
دانلود رایگان آهنگ جدید بابک رهنما و پيمان شاهی و آرن به نام باتو من عاشقم کیفیت عالی و اصلی و متن ترانه
برای دریافت روی دانلود فایل کیلیک کنید.
دانلود فایل
برچسب ها:
دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای بابک رهنما به نام باتو من عاشقم به همراهی پيمان شاهی و آرن و محمد فلاحی
بابک رهنما و پيمان شاهی و آرن,بابک رهنما,پيمان شاهی,آرن بابک رهنما پيمان شاهی آرن,دانلود آهنگ جدید بابک رهنما با همراهی پيمان شاهی و آرن,دانلود آهنگ جدید بابک رهنما 2
مجموعه خاطرات طلبه و تخریب چی شهید محمد علی رحیمي کتاب عقیق انگشتری حاج تقی انتشارات در قلم
سرشناسه
:
کرمي، سید علی، ۱۳۴۵ -، گردآورنده
عنوان و نام پدیدآور
:
عقیق انگشتری حاج تقی:
مجموعه خاطرات طلبه و تخریبچی شهید محمدعلی رحیمي/ نویسنده سیدعلی
کرمي؛ به سفارش کنگره سرداران شهید و ۳۰۰۰ شهید استان خراسان شمالی.
مشخصات نشر
:
بجنورد: در قلم، ۱۳۹۴.
مشخصات ظاهری
:
۴۸ص.: مصور.
شابک
:
۳۰۰۰۰ریال: 978-600-95995-4-7
و
ساعت از دو و نیم هم گذشته. فردا ساعت نه قرار دارم اما قرار ندارم. پلکم سنگین نميشود. خوابم را فروختهام به یک کوه فکر و خیال. مخاطبین گوشیم را زیر و رو ميکنم بلکم یکی از این شمارهها پر رنگتر از بقیه شود که یعنی بیا به من پیام بده اما نميشود. ميروم سراغ آدمهای مجازی. تمام پیامرسانها را بالا و پایین ميکنم، چند تا پیام هم مينویسم و ارسال نميکنم و سر آخر نااميد ميشوم از آدمها. حجم اتاق را انبوه تاریکی گرفته. سیاهی مثل خاک، مثل
پيمان در عالم اعتبارات (قسمت دوم)
خب ، تا اینجا فهميدیم که این پيمان است که طرفین را به قراداد متعهد مي نماید
اما شاید بپرسید که
دلیل بقا پيمان چیست؟
همانطور که قبلا اشاره شد
لغات تشکیل دهنده قرارداد ازبین خواهند رفت
همانطور که اراده طرفین از بین مي رود
حتی طرفین قرارداد نیز بعد از مدتی خواهند مرد
چه اتفاقی برای تعهدات و پيمان خواهد افتاد؟
بعد ازآنکه قرارداد شکل گرفت و
علت تشکیل آن از بین رفت
زمانی که یک بنا خانه ای را مي سازد و ان را رها م
یک بطری شیشهای آبجو، از یخچال برميدارم؛ درش را با تکیه به کانتر چوبی آشپزخانه و ضربهی محکم کف دست باز ميکنم؛ یک خراش دیگر، برای ابد روی چوب ميماند. سرد است، شاید 6 7 درجه؛ عجیب است که چطور هر چقدر آبجو سردتر باشد، مرا بیشتر از درون گرم ميکند. اگر ميشد، بگذارمش بیرون چه غوغایی ميشد!
روی مبل لم ميدهم و پاهایم را روی ميز شیشهای ميگذارم. الکل زود توی تنم اثر ميکند؛ آرام آرام گرما را که از تنم بالا ميرود، احساس ميکنم. ساعت 11:
پشت لبخند هرزه ات زهریست
چشم هایت شرور و بی پروا
دختر روز های بارانی
رنگ زرد دو چکمه ات غوغا
رد پایت هميشه هر جاهست
هرکجا حرفی از جدایی هست
هرکجا دست عاشقی تنهاست
بی گمان از تو رد پایی هست
سخت سوزانده قلب شهری را
حرف هایی که بر زبان داری
پشت این چشم های رنگینت
جامي از زهر شوکران داری
وای وقتی که ميروی از شهر
لرزه بر شانه ی درختان است
سرد و تاریک و آسمان گریان
بعد تو روز ها زمستان است.
پ ن ۱ داشتم بین پیامایی که به یکی از دوستام دادم جستجو
یکی از سؤالاتی که من فکر ميکنم هر انسان هر روز صبح باید از خودش بپرسد و پاسخ به این سؤال، به زندگی انسان خط ميدهد، این سؤال است: هدف نهایی و والای من در زندگی چیست؟
اگر شما نتوانید به این سؤال پاسخ منطقیای بدهید، با مشکلات جدی در زندگی مواجه ميشوید.
آیا واقعاً همين خوردن و خوابیدن و بچهدار شدن و امثالهم هدف است؟ به قول دکتر اختیاری، اگر هدف از خلقت ما اینهاست، یک کِرم با ۳۰۰ تا سلول، همه این کارها را انجام ميدهد! ميخورد، ميخوابد
گوش دهید
هر بلایی کز تو آید رحمتی است
هر که را رنجی دهی آن راحتی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با مهرِ تو پیوندم زنند !
به قول حاج آقا پناهیانِ روشن فکرِ خوش بیان:
توی زندگی؛ یا همسرت اذیت مي کنه
یا همسایه ت اذیت مي کنه یا یه رهگذر یا .! بالاخره یه چیزی باید اذیتت کنه. وقتی یه مشکل برات پیش اومد انقد زمين و
آسمون رو به هم ندوز! باور کن، طبعِ دنیا همينه ! هـــمــیـــــــن!
پشت کردم به گناه ، پاک شوم در رمضانهمه ترکم بکنند عیب ندارد ، تو بمان !
نهد دُرّ حسینی در ميان کاسه های چشم
گر از خاک نجف از نو بریزد قالب ما را
ذاتِ هر کس در قیامت نقشِ پیشانی اوست
نقشِ پیشانیِ ما باشد : غلامِ حیدرم»
گفتم به اذانم که علیاً ولیالله»
تا کور شود هر که اميرش تو نباشی
گدای کوی کریميم و نان بهانهی ماست
نظر به منظر جانان» مراد و منظور است
تمام زندگیام خیمهگاه هیئت بود
بگو ملائکه از مادرم سؤال کنند
مرا بدون تو حالی برای شاد
موضوع: دریا
صبح زود بود،کناردریا ایستاده بودم وبه دریا فکرميکردم.ابی بیکرانش،زیبایی اش را به رخم ميکشید،موج های آرامش زنده بودن دریارا گوش زد ميکرد.صدای دل انگیز دریاکه نشان ازآرامش دریابود،آرامشی رابه روحم منتقل ميکردونسیم خنکی که مي وزیدموهایم را به بازی گرفته بود.
نمي دانم چه رازی دراین پهنه بزرگ آبی پنهان است،هرگاه کنارش مي آیم،آرامشی وصف نشدنی دروجودم تزریق مي کند.
کفش هایم را درمي آورم،قدمي به جلومي گذارم،پاهایم سردی اب را حس ميک
دستم تا بالای مچ در کاسه ی خمير است .پسرک هوس پیترا کرده . خیلی وقت است که از بیرون پیتزا سفارش نداده ایم .
صدای پیامک گوشی مي آید.پیامک را باز ميکنم؛
پنجاه درصد تخفیف برای چهار سفر اول تا سقف بیست هزار تومان. پیامک را مي بندم. این تخفیفها سال قبل که پسرک به مدرسه ميرفت برایم قابل استفاده بود که باید روزی دو مرتبه تاکسی اینترنتی مي گرفتم.
آیفون زنگ مي خورد.پیک فروشگاه سر کوچه است که بسته ی خرید را آورده .با دستان خميری آیفون را برميدارم
خطه مبارک عنوان ویژه برنامه تلویزیونی به مناسبت سالگرد سرداران شهید و 350شهید شهرستان فریدونکنار در پنجم شهریور از شبکه مازندران به تهیه کنندگی و کارگردانی ارش رمضانی پخش شد.عوامل اجرایی مجری مصطفی محمدی.تصویر و نور شهریار رفیقی.فردین شیری.داریوش طالبی.تدوین و گرافیک ارش رمضانی.کارگردان تلویزیونی شهرام حبیب اللهی اقدم.دستار فرزانه اسداللهی.صدابردار مصطفی مقدس.هماهنگی تولید مهدی ستایش.با همکاری بنیاد حفظ اثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس .س
یا مَنْ یَلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.
توی نت مراحل هفتگانه ی سوگواری را مي خوانم. مرحله ی شوک: ممکن است هیچ واکنشی نشان ندهید و طرف مقابل ممکن است مجبور شود چند بار خبر را برایتان تکرار کند.شوک شده بودم؟؟ نه. نميدانم. اولین واکنشم چه بود؟ اصلا کی بود؟ از همان روزی که بابا سکته کرد و رفتم بیمارستان آخرش را فهميدم. مدام چشمم به صفحه مانیتور بود. منتظرش بودم. چشمم بین مانیتور و زمين و دکتر و پرستار و بیشتر همسرم نوسان مي
درباره این سایت