نتایج جستجو برای عبارت :

نامزدم شیرازه حس بدی دارم کمکم کن که نامزدم بخ خوبی برگرده ۱۰۰ سال پیش هم زندگی کنیم الهی امین

سلام.دختری 25 ساله هستم.حدود دو ساله به پسری علاقمند شدم و با وجود مخالفت های زیاد خانوادش نامزد شدیم.برای رسیدن بهم خیلی سختی کشیدیم. ولی الان یه مدته وقتی بمن زنگ میزنه ذوقی ندارم وقتی تماسمون از 5 دقیقه بیشتر میشه به هر بهانه ای میخام تماس و قطع کنم.یه زمانی زنگ که میزد خواب بیدار میشدم باهاش حرف میزدم ولی الان نه. پسره خوبيه جدیدا تماسا از طرف اونه و من کمتر زنگ میزنم. مشکل خاصی نداریم فقط ایشون خیلی گرمن و من نه. خیلی از نظر فکری تحت فشارم که
 
نامزد من یه قل همسان داره که همزمان با ما نامزد کرد. داشتیم با نامزد برادر نامزدم که می شه جاریم درمورد اینکه واسه تولدشون چی کار کنیم صحبت می کردیم و به این نتیجه رسیدیم که چقدررر اخلاقا و عادت هاشون شبیه همه و ما چقد تو این مدت خوب شناختیمشون.
ذوق کردم همینجوری الکی بابت همین پیام.
 
 
اگه درمورد نحوه سورپرایز کردن و کادوهایی که آقایون ساده و بی ریا دوست دارن ایده ای دارین خوشحال نی شم بگید :)))
فروش کفتر کاکل به سر
کفتر کاکل به سرهای های        بال خود واکن بپرهای هایکاکلی جون این سفرهای های        این خبر از من ببرهای هایبگو با یارم، نکن آزارم        بگو برگرده، که دوسش دارمچشم به راشم من        خاطر خواشم مناون به من هر چی گفته همه باطل بود        من به اون هر چی گفتم همه از دل بوداون به من هر چی گفته همه باطل بود        من به اون هر چی گفتم همه از دل بودهمه از دل بود، همه از دل بود        همه از دل بوداون به من هر چی گفته همه باطل بو
دانلود اهنگ کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا با کیفیت عالی همراه با تکست
دانلود آهنگ آرش نظم خواه بنام روز مرگم ، دانلود آهنگ غمگین آرش نظم خواه متن آهنگ روز مرگم فرا رسیده است. . کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها. آهنگ آرش نظم .
دانلود آهنگ روز مرگم از آرش نظم خواه متن آهنگ غمگین روز مرگم فرا رسیده است همه با جامه های سیاه سرمزارم . کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها.
آهنگ فوق العاده زیبا احساسی و غمگین یار من دستش توی دست غ
متن آهنگ یه چیزی بگم از امیرعلیبزار از حرفات یچیزی بگم فردا نگی نگفتی چرااخه واسه گفتن اینا دل تو دلم نیستبزار از دردام بگم چقدر تنهامنرنجی از حرفام ولی بد تا کردی باهامدرد نبودن تو کم نیستبازم بیا دوباره حس مشترک با همبسازیم امشبو خدا هم افتاده نگاهش توی نگاهمسرده هوا چقدر سرده حواس تو کجا پرتهدل من از این فاصله ها پر از دردهاون که رفته کاشکی برگردهبازم بیا دوباره حس مشترک با همبسازیم امشبو خدا هم افتاده نگاهش توی نگاهمسرده هوا چقدر سرده
اجازه بدين از غصه بترکم
از بعضی حرفام قلبم سنگین میشه 
ی فریادی عمق دلم هست میخوام ینی دوس دارم خالیش کنم:(((
میدونی چرا ؟ چون خیلی دارم دست کم گرفته میشم:( 
و خیلیم حس تنهایی میکنم :(
این کنکور اخرش منو دق میده هنوزم اسمش کابوسه برام
خدایا کمکم کن اخرشو جوری بسازم همه انگشت ب دهن بمونن
سلام دوستان 
من پارمیدا هستم ، چرا مامان ها یا بابا ها بچه های کوچک تر رو بیشتر دوست دارن ؟ سر کوچیک ترین موضوع تو باید  پاسوز بشی ، وای دارم روانی میشم ، تو رو خدا کمکم کنید .
روزی پنجاه بار آهنگ خدا پشتمه ماکان بند رو گوش میکنم ، زندگي نا فعلا !
کمکم کنید تو رو خدا
ادامه مطلب
+ نمی‌تونستم از رفتن منصرفش کنم- پس چی کار کردی؟+ نشستم کنار دریچه، سیگارم رو روشن کردم و رفتنش رو دیدم- بعدش رفتی خونه؟+ نه ، یه پاکت سیگار کشیدم ، گفتم شاید برگرده- بعدش چی؟ رفتی خونه؟+ آره رفتم خونه و همه عکس هاش رو جمع کردم.- سوزوندی؟+ نه، گذاشتم تو انبار- چرا نسوزوندی؟+ دیوونه شدی؟ شاید برگرده!
| روزبه معین | 
دانلود اهنگ کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا با کیفیت عالی همراه با تکست
دانلود آهنگ آرش نظم خواه بنام روز مرگم ، دانلود آهنگ غمگین آرش نظم خواه متن آهنگ روز مرگم فرا رسیده است. . کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها. آهنگ آرش نظم .
دانلود آهنگ روز مرگم از آرش نظم خواه متن آهنگ غمگین روز مرگم فرا رسیده است همه با جامه های سیاه سرمزارم . کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها.
آهنگ فوق العاده زیبا احساسی و غمگین یار من دستش توی دست غ
حس بدم مدام داره بیشتر و بیشتر میشه. حرفم به سارا داره درست درمیاد، یه بیماری روانی که مغزو کشتگاه خوبي برای قارچای بعدی میکنه. حساسیتام داره بیشتر و بیشتر میشه. نمیتونم غذا خوردن، نفس کشیدن و حرف زدن های بقیه رو تحمل کنم. وسایل رو ضد عفونی میکنم فقط چون دست یه ادم دیگه بهشون خورده. در عین حال که انقد بیزارم پر از احتیاجم به وجود داشتنشون، به اینکه بشنوم و شنیده بشم، لمس کنم و لمس بشم. در حدی که دست کسی رو نگه دارم، ولی احساس میکنم نمیتونم. سارا
با خودم خوب باشم 5آوریل      16فروردینامروز برای چیزهای زیادی که قبل از برنامه حتی آنها را نمی دانستم سپاسگزارم.باور نمی کردم کسی یا چیزی بتواند در حمل کردن بار دنیا که  روی شانه هایم بود کمکم کند.امروز می توانم در باره بعضی چیزها فکر کنم راجع به آن با اعضای نارانان صحبت کنم و کاری را که خودم نمی توانم برای خود انجام دهم به نیروی برتر از خودم بسپارماین کار به این معنی نیست که چیزی با روشی که من دوست دارم به نتیجه برسد.بلکه به این معنی است که
باید بگم میترسم . قدم هایی که دارم بر میدارم تهش میتونه به نوک کوه منجر بشه و حتی هر قدم اشتباهی میتونه باعث سقوط من بشه و حالا شاید پر استرس تر از دیروزم . میترسم , چون خیلیا تو کارم نه آوردن . خیلیا و من چاره ای ندارم دختر. دارم برنام میچینم و بیست و چهار ساعت شبانه روز رو تجسم میکنم . به شدت دلم درد میگیره به خاطر پدرم و البته مادرم .خدایا میشه ایندفعه همه جوره کمکم کنی؟ من همه ی خودمو میسپرم دستت همه چیز رو کنترل کن . همه چیز رو خوب تغییر بده . خدا
به لحاظ روانی الان احتیاج دارم که یه چمدون کتاب بردارم. یه عالمه شمع و تعداد زیادی عود. دست گلپری رو بگیرم ببرم توی یه خونه جمع و جور وسط یه روستا. ترجیحاً نه آنتن داشته باشه و نه هیچ تکنولوژی‌ای. روز اول رو کامل توی بغلش گریه کنم، روز دوم و سوم دستمو بزنم زیر چونه و فقط نگاهش کنم. باقی اون یک ماهی که قراره توی اون روستا بمونیم می‌تونیم کتاب بخونیم و حرف بزنیم و ازش آشپزی یاد بگیرم. دوست دارم یه ماه بدون هیچ چیز یا هیچکس دیگه‌ای فقط و فقط با هم خ
سلام دختری هستم 20 ساله و مجرد یه خواهر بزرگتر دارم  ک شوهرش بهم نطر داره برام پیامکای عاشقانه میفرسته من بلاکش کردم از همجا و جوابشونو هیچوقت ندادم باهاشون خیلی سرد برخورد میکنم ولی دس برنمیداره میترسم ب خواهرمم بگم زندگيشون بهم بریزه اخه یه دختر ۷ ساله هم دارن چیکار کنم کمکم کنید
امروز روز تولده کسیه که وقتی پامو گذاشتم تو بیان 
خیلی بهم قوت قلب داد همیشه کمکم کرد
هر وقت خواستم حرف بزنم همیشه گوشی واسه شنیدنه حرفام داشت
همیشه کمکم کردکه بهترین تصمیمو بگیرم 
تو قشنگترین هدیه بیان به من بودی تولدت مبارک دختره روزای سخت
بهترین ها رو تجربه کنی لیتل جانم
حیف که کیلومترها بینمون فاصلش اما مهم قلبامونه که بهم نزدیکه
 
همه زیره این متن کامنت بزارید و تولده لیتلو تبریک بگید و کلی آرزوهای قشنگ کنید واسه دخترکم
 
 
 
پ.ن:
متنی که شب عاشورا تو کانال تلگرام آقای زائری دیدم و الحق اشکمو دراورد.
 
"پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من چند ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم مفهوم شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟روزی در سن حدود بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله بنام حسین که فهمیده
سال نو را به همه ی مردمی که نوروز را در هر کجای کره ی زمین که هستند جشن میگیرند تبریک عرض می نمایم و امیدوارم سال خوب و میمونی داشته باشند.
در سال 97 اتفاقات زیادی افتاد که هم خبر های خوبي بود و هم خبر های غیرسازنده ای. به هر حال قصد باز خوانی اون اتفاقات رو ندارم اما امیدوارم در سال جدید برای همه خبر های خوبي در راه باشه. و قلب ها به هم نزدیک تر بشه.
امسال سال رونق تولید نامگذاری شد و امیدوارم تغییراتی در زندگي مردم ایجاد بشه و قیمت کالا و ارز دوبا
خوب من یه تصمیم گرفتم میخوام بیان رو خوب کنم 
عین قدیماش بشه 
بیان مریض شده افسردس خیلییییی افسرده دیگ طاغت ندارم ببینم نوشتن بای خدافظ
پس باید دست به دست هم بديم تا بیان رو دوباره خوب کنیم 
اینجارو دیگ جهنم نکنیم برای خودمون باش؟؟؟
سعی کنیم توش شاد باشیم
چن تا قانون داره بیان از این به بعد
۱_اینجا تیمارستان نیس پس حرف های فیکتون رو برید به روانشناس بزنید
۲_اگه اومدی و دل چن نفر رو برای خودت کردی حق نداری ول کنی و بری
۳_ورود انرژی منفی ممنوع 
داستان های من و دوچرخه‍
 
✍️بهترین بابا و مامانِ دنیا
 
دوچرخه: امين جان هر وقت تو خوشحالی منم خوشحالم. امروزم از اون روزاست که کبکت خروس می خونه!
 
امين:‍آره خوش رکابم خیلللی خوشحالم
 
دوچرخه: خب برام تعریف کن چی شده؟ اتفاق خاصی افتاده؟
 
امين: ‍خوش رکابم مگه باید اتفاق خاصی بیفته که خوشحال باشم؟!راستش خوشحالم مامان و بابای خوبي دارم.
 
دوچرخه: حالا چی شده یهویی به این نتیجه رسیدی؟! مگه تا حالا نمی دونستی؟
 
امين: ‍ببین خوش رکاب وقتی مامان
مثل دیوونه ها برای بار صدم توی روز و بار هزارم توی ماه چک میکنم
نه روز ها و نه ساعت ها ک حتی ثانیه ها هم دیر میگذرن!
کی میشه که جواب منو بدي؟
+ ترس وجودمو گرفته.
کاش تمام سال محرم بود.
یا امام رضا 
قربونت برم که همیشه آخر کار دستم پيش خودت درازه
دوماه جدت دستمو گرفت
هی زمین خوردم هی بلندم کرد
هی خسته شدم هی امید داد
یا امام رضا
تو که همیشه با من مهربون بودی
آبرومو جلوی امام حسین بخر
کمکم کن تا محرم صفر بعدی بهتر باشم
کمکم کن درجا نزنم
کمکم کن یه ذ
آخرین روز تابستان داره تموم میشه و پاییز -پاییز متفاوت با یک تغییر ناخواسته ی بزرگ و ناخوشایند!- داره میرسه از راه .
همینجوری دقیقه به دقیقه دارم بزرگ و بزرگ تر میشم و بیزارم از این بزرگ شدن ! دو ماه و بیست و هشت روز دیگه ، هیفده سالم میشه . هیفده سال ناقابل . همینجوری دارم بزرگ و بزرگ تر میشم بدون اینکه احساس رضایت کنم . بدون اینکه توجه کنم به این مسئله ی بزرگ! ، که دیگه ی دیگه این روزا حتی یک ثانیه ش هم بر نمیگرده .
 
خدا رو گم کردم این روزا . و این ب
نمیدونم چم شده، همش فکر و خیال میاد سراغم
فکرایی که اصلا نمیدونم از کجا میان
از خودم میپرسم این نظام اموزشی که همش بفکر پوله و نمیخواد به من روانشناسی یاد بده من چجوری در اینده روانشناس بشم؟
در باره شرایط جسمیم و ایندم فکرای جور واجور میکنم
در باره عجوزه فکر میکنم
اینده ساجده
اینده بابام
اینده مامانم
اینده خونوادم
اصلا تو اینده من چی میشم یا باید چکار کنم
در باره این که تمام مشکلاتی که گفتم چجوری حلشون کنم
باور کن من شاید در روز ۶-۷ ساعت بیدا
گمان مکن دل شبها دو چشم تر دارم/**/شبیه شمعم و در سینه ام شرر دارم
تو می‌روی و مرا هم نمی بری آری/**/پس از تو همدم چاهم خودم خبر دارم
تنت سبک شده اما غم تو سنگین است/**/چگونه اینهمه غم را به شانه بردارم
چطور داغ تو را روی سینه بگذارم/**/مگر به وسعت هفت آسمان جگر دارم
سحر نیامده از خانه ام سفر کردی/**/تو فکر میکنی اینجا دگر سحر دارم
چقدر مثل توام من خودت تماشا کن/**/اگرچه خیبری ام دست بر کمر دارم
 
لبخندت از روی رضایت نیست 
وقتی تو اوج خنده غمگینی
آینده م و با تو نمی بینم 
آینده ت و با من نمی بینی
 
آینده یه کابوس غمگینه 
دستای رویات و بگیر از من 
اردیبهشت چشمم آبانه
شهریور آغوش تو بهمن
 
ابرای دنیا توی چشمام ان 
میسوزه از داغ تو این خونه
اینجا به شدت زیر آتیشه 
اینجا به شدت زیر بارونه
 
کولاکه تو این خونه ی دلسرد
دست و دلم می لرزه هر لحظه
آغوش گرمی رو نمی بینم 
دور و برم تنهایی محضه 
 
آتیش تلخ زندگي با تو 
افتاده توی قلب سیگارم 
پيش تو
با فرشتگان نگهبان خود صحبت کنید.
مطمئن باشید که اون ها صدای شما رو میشنون و به سوالات و در خواست های شما جواب میدن.
مثلاً شما مشغله ی ذهنی دارید و از فرشتگان و خداوند درخواست کمک میکنید ، منتظر پاسخ هستید ، اما در اون لحظه نه چیزی میشنوید و نه چیزی از درون شنیده میشه . در این لحظه نا امید نشید.
چندین و چندین بار درخواستتون رو تکرار کنین و با فرشتگان اینگونه صحبت کنید : به کمک شما نیاز دارم ، کمکم کنید ، من پیام شما رو دریافت نکردم ، واضح تر پیام خو
نمی‌تونم نفس بکشم.نمی‌تونم حرکت کنم.نمی‌تونم به عقب برگردم.فلجم می‌کنه.آگاهانه.منو تو بدترین حالت ممکن رها می‌کنه و می‌ره.انگار از اولشم نبودم.چشمام بسته می‌شن و توی چهار راه های ذهنم غرق می‌شم.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دستام به‌سختی حرکت می‌کنن و پرتشون می‌کنم بالا تا ببینه.تا برگرده.ولی برنمی‌گرده.برنمی‌گرده تا مطمئن شم از اولشم نبودم. دستام می‌افتن پایین.توی باتلاق ذهنم.بعد سرم.دست و پا می‌زنم.انگ
زندگي می کنم…برای رویاهایی که منتظر حقیقی شدن به دست من هستند.من فرصتی برای بودن دارم…پس ساکت نمی نشینم!می گذارم همه بدانند که من با تمام توانایی ها و کاستی ها شاهکار زندگي خودم هستم.کافی است لحظات گذشته را رها کنم…و برای ثانیه های آینده زندگي کنم!چون رویاهایم آنجاست…و من،فقط یک بار فرصت زندگي کردن دارم.https://telegram.me/synergy_seen
کوچیک بودم، جمعه بود. 
شایدم نبود، یادم نیست.
بابام خونه نبود، یا مسافرت بود، یا سرکار. اینم یادم نیست.
مامانم خواست مارو ببره حرم، سر یک چیزی بهونه گرفتم و با لجبازی گفتم نمیاام.
مامانمم دست X رو گرفت و دوتایی خونه رو ترک کردن، پشیمون بودم از رفتارم، دلم بیرون رفتن رو میخواست، حرم رو میخواست. 
رفتم پنجره که رو به خیابون باز میشد رو به سختی باز کردم و داد زدم 
مامااااان! برگردین، منم میخوام بیاااااام.
و زدم زیر گریه.
ولی مامانم نبود.
بعد دقایقی
+ اوضاع خوب میگذره؟
_ آره میگذرهدارم میجنگمزندگي لذت بخش شدهبا اینکه همه همونن و چیزی عوض نشده ولی خودم عوض شدم و دارم میشماحساس میکنم تو یه مزرعه آفت زده گندم دارم رشد میکنم چون فهمیدم یه بار زندگي میکنم و باید تاثیرمو رو دنیا بذارمامشبم بارون قطره هارو دارم رو برگم حس میکنم
+ حال خونم ته  کشیده بودحال مختصرت تزریق شد بم
_ چرا من باید این چیزارو امشب بت میگفتم نمیدونم ولی حتما یه چیزی هسیه قدرتی وجود دارهخوب باش همیشه دخترک
+ مرسی فضانورد ک
این مطلب حاوی اعتراف به همراه چاشنی غُر میباشد.
۱.یک ماه است که ننوشته‌ام. بهانه زیاد دارم ولی تنها عاملی که باعث شد دست به قلم نبرم و ننویسم همان عاملی است که مرا از برداشتن قدم‌های بزرگ بازداشته و حتی اگر قدم اول را بردارم باعث میشود که نتوانم قدم بعدی را درست بردارم. و آن عامل چیزی نیست جز تنبلی. تمام امیدم این است که حتما بر تنبلی‌ام پیروز شوم که خود نیازمند تکان دادن به خود است. و شاید هم پیدا کردن عامل تنبلی. 
۲.یک ماهی که گذشت خوب و بد د

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

پرسش مهر ۹۹_۱۴۰۰ ایزوگام دلیجان لک موزیک - دانلود آهنگ لکی همع چی هنرستان فنی شهید چمران (ره) شهرستان میبد حماسه و عرفان طراحی سایت در مشهد دانلود جزوه اقتصاد دهم انسانی دبستان طلوع فجر 2- کلاس سوم یک منه ی من!