نتایج جستجو برای عبارت :

سیراب شیردان داداش

اون شب هم نباید با داداشم گرم می‌گرفتم - نباید بیش‌تر از اون چیزی که تو دلم بود بهش می‌گفتم، بیش‌تر از میزانی که برام وقت می‌ذاره براش وقت می‌ذاشتم. 
وقتی مامان بهم گفت که داداش قبل از پرواز به سوئد، پنج دقیقه توی فرودگاه باهاش اسکایپ کرده مدت زیادی ساکت موندم، واقعا برای من مهم نیست که دیگه داداش توی کدوم فرودگاهه، توی کدوم شهر اروپاست. داداش رفته؛ و وقتی هم که بود داداش من نبود - اون برادر کارشه، نه برادر من.
روز شنبه سوم فروردین ماه 1398 بود که بهمون خبر رسید دوقولوها ( کیان و کیانا ) صاحب یک داداش شدن . البته طبق گفته خانم دکتر قرار بر این بود که داداش دوقولوها بعد از سیزده بدر به دنیا بیاد ولی به علت پاره شدن کیسه آب چند روز زودتر به دنیا اومده و خدا رو شکر صحیح و سالم است . حالا کیان و کیانا که دوقولو هستند و دو سال و دو ماه سن دارن ، صاحب یک داداش شدن که هنوز اسمشو نگفتن چیه و تا روز دهم معمولاً اعلام نمی کنند و بابا و مامانش هم اشمش رو حتماً انتخاب کر
هنوز گیج خواب بودم که
گوشی رو چک کردم ببینم
چند شنبه س گفتم
وای چرا دوشنبه نمیااد ( روز اعلام نتایج )
که صدای داداش اومد که به بابا
میگفت مژدگاانی بده 
ماماان بلند گفت بییی نااام قبول شده؟؟؟
گفت نه اونو هنوز اعلام نکردن که
مربوط به باباعه
بابا گفت چی میخوای 
گفت بابا صدبده پول باشگاه رو هنوز ندادم
بعد بابا گفت باشه
داداش گفت بی ناااام قبول شدددد
منو میگین چنان از رو تخت پریدم پایین
و دویدم گفتم چییییشددد
زدم زیر گریه اما این بار گریه و اشک شوق
+ به رفیقم میگم داداش مسیج منو خوندے دیشب بهت دادم ؟
- ڪه گفته بودے 100 تومن پول میخوای؟
+ آره آره
- نه نخوندم !!!!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کرم_ worm_زرد و پلاستیکی رو کوک میکنم‌.
و میذارم رومیز .جیر جیر کنان میره صاف میشه و جمع میشه تا میرسه به رومیزی و بعدش درجا میچرخه .
داداش میگه گمونم تا دو سال دیگه بیشتر ایران نباشم.ینی نباشیم!
میگم پس تصمیمتونو گرفتین !میگه آره .
میگم منم واسه بچه ات از این اسباب بازیا پست میکنم!
تموم تصورش از عمه !میشه یه کرم زرد که روی زمین میلوله .!
بغض ‌‌‌.
میگه مگه تو نمیخواستی بری؟
میگم ایران!تمدن اسلامی؟ .بازگشت به دوران اوج ؟علوم انسانی بومی؟
ف
حقیقتش می خواستم در مورد بادیگارد بنویسم. در مورد این اثر به شدت ضعیف که علی رغم فضا سازی رسانه ای، واقعا چیزی برای گفتن نداشت. با اطمینان می گویم که اگر متولی این فیلم سازمان رسانه ای اوج» یا همان سپاه» نبود، همان بلایی که سر گزارش یک جشن» آورده شد، بر سر این نیز می آمد.
اما ورق جور دیگری رقم خورد. به جای اینکه در مورد این فیلم بنویسم، جالا ذهنم را چیز دیگری پر کرده است. قصه از این قرار است که اجبارا توفیق شد یکی از دوستان قدیمی را ببینم. کسی
 
1دختر خاله سه سالم نشسته بودلب پله بالاخونه و پاشو گذاشته بود روشکم پسر خاله بزرگم که اون پایین خوابیده بود. پسرخالم گفته بود حاج خانم پات اینجا چیکار میکنه؟
یه مکث کرد گفت:این پا رومیبینی!؟دفعه بعد به من بگی حاج خانم میاد تو صورتت
 
2
وقتایی میخوام دم ظهر داداش برسونم یه چادر پوشیده دارم کلا پوشیده است ازین خیلی حجابیا میپوشمش  میگیرم جلو  که افتابم نسوزونه صورتمو. عینک آفتابیم میزنمو چون قدم کوتاهه صندلیم میکشم جلو
اونوقت داداش به مامان
شبکه افق را میبینممداح میگه ابوالفضل انقد ادب داشت سی و چار سال به حسین نگف داداش. می گفت یا مولایبه جمله دقت کردین ؟ خودِ مداحه لااقل نگف حضرت ابوالفضل انقد ادب داشت سی و چار سال به حضرت امام حسین نگف داداش. می گفت یا مولایهمینطوری بی آداب میگهحسینابوالفضلبابا لااقل اگر مفاهیم خیلی والای عاشورا رو درک نمیکنی اینقد ادب رو از حضرت عباس یاد بگیرجناب مداح! نکنه با امام حسین علیه السلام خیلی خودمونی تر و ندارتر از جناب ابوالفضلی که ادب رو قورت م
یه بار توی وبلاگ محمدرضا شعبانعلی خوندم که گفته بود در مدت زمانی که یک درونگرا به این فکر میکنه که آیا به کسی درخواست دوستی بده یا نه یا چطور اینکار رو انجام بده یه برونگرا یک یا چند رابطه رو تموم کرده ! حالا جمله دقیقش رو نتونستم پیدا کنم ولی مضمون حرفش همین بود و از این دست و اون دست کردن درونگراها برای انجام کارها میگفت و اینکه شاید بهتره گاهی موشکی عمل شه در کارها و زیاد وسواس به خرج ندیم  درمورد عاقبت کار و سخت نگیریم. گاهی به بهانه های مخت
با سلام!
دوستان یکی با پست های که میذارم مخالفه ، یعنی میاد به جای اینکه بزنه موافقم ( همون فلش رو به بالا ) میزنه مخالفم ( همون فلش رو به پایین ) خب! شاید از یکی از پست هام خوشش نیاد ، بقیه پست هام چی . . . ؟؟؟ نمیدونم دشمنی داره ، یا میخواد اذیت کنه !!!
خب! یه حرفم با خودش دارم که داداش اگه پست هام عیب و ایراد داره ، بیا بگو اصلاحش کنم. چرا کی مخالف رو میزنی و در میری؟
اگه من حرفی زدم که ناراحت شدی ، بگو معذرت خواهی کنم.
من دو تا داداش کوچیکار از خودم دارم که با بزرگشون  هیچوقت نتونستم کنار بیام و هر روز بیشتر از قبل با هم مشکل پیدا میکنیم و دعوامون بیشتر میشه.بر عکس کوچیکه که زندگی بدون اون برام طاقت فرساس! و این یکسال که دانشگاه تعطیل من خونه نشین شدم داره اختلافات ما بیشتر و بیشتر میشه و در طول 24 ساعت هر یک ساعت و نیم یکبار دعوامون میشه.(البته جز مواقعی که خوابیم). شاید بپرسین چرا یکساعت و نیم؟ و باید بگم که چون کنکور داره و وقتی برا استراحت میاد پایین یه چی
چقدر منتظر بودم تا چهارراه استانبول بیاد کلوپ تا ببینمش. با چه هیجانی رفتم و نسخه اصل رو خریدم چون فکر می کردم فیلم خوبی باشه اما مزخرف در مزخرف بود! آقای کیایی داری چیکار می کنی داداش؟ چقدر این بازیگرها رو تو نقش تکراری خودشون تکرار می کنی چقدر؟ آخه چقدر؟! وا بده بابا!!! 
دریافت
خب بالاخره منم واسه ولنتاین و البته پیشاپیش از این باکسای جینگول دریافت کردمم.حالا از کی از داداشخدایی این سری واقعا سوپرایز شدم چون من و داداش مثه تام و جری فقط بلدیم بحثکنیم از ۲۴ ساعت یه روزم ۲۴تا کلمه  هم بعضی وقتا حرف نمیزنیم.
ولی خب دیگه منم بالاخره کادوی ولنتاین دریافت کردم اونم سه روز جلوتروالان رژیمم وفقط میتونم اون آبنباتا و شکلاتارو نیگا کنم
چند روز پیش داداش کوچیکم تصمیم گرفت آموزش مداحی به زبان ترکی را در اینترنت نشربده و یک وبلاگ به نشانی http://matafeyar.blogfa.com/ راه اندازی کردند و قالب زیبایی داره اما هدر قالب مربوط به مداحان فارس هستش حالا قراره کدهای سی اس اس ش رو بردارم و هدر رو بردارم تغییر بدم در یک هاست اپلود کنم تا هدر هم عکس مداحان خوب ترک زبان نمایش داده شود.
روز 30 دیماه 1398 از راه رسید و این روز مصادف بود با تولد سه سالگی کیان و کیانا ( دوقولوها ) .
کیان و کیانا به همراه داداش کوچولو ( کیهان ) اومده بودن خونه باباجان و مامانی و شب رو خونه باباجان جشن تولد گرفتن . عمه ها و عمو ها هم بودن . مامانِ دوقولوها شب قبل با عمه اکرم هماهنگ کرده بود واسه کیک جشن تولد و کیک جشن تولد رو عمه اکرم درست کرده بود به همراه ژله های خوشمزه . البته خامه ها رو رفته از قنادی خریده .
*
 
این هم کیک جشن تولد دوقولوها . چقدر قشنگ شد
سلام دوستان .
در این پست قراره یه پست دیگه ای رو باز نشر کنم، رپوتاژ نیستشا ، از مطلبش خوشم اومد بدون دستکاری براتون باز نشرش میکنم امیدوارم خوشتون بیاد.
نویسنده : رضا داداشی ، ملقب به  داداش رضا :) ؛ آدرس سایتشون http://dadashreza.com
----------------------------
دانلود فایل متنی در قالب pdf 
دریافتعنوان: رضا داداشیحجم: 619 کیلوبایت
سلاممممم من سیدمهدی ان هستم و با یه مطلب دیگه اینجام. شمایی که مبتدی هستی! قراره با هم درباره استرینگ به قول داداش کوچیکم بوریم(ور بزنیم‍♂️) حتی اگه مبتدی هم نباشی بهتره که این مطلبو بخونی! تکرار چندباره خوبه!
 
ادامه مطلب
+تو قهرمان داستان خودتی !
-هزار بار تا حالا این رو شنیدم!ولی فقط یه نفر اینم بهم گفته که ادم بده ی داستان یکی دیگه هم هستم.
+درسته.حالا کی بهت اینو گفت
-معلممون.باحال ترین معلمی که تا حالا داشتم.باورت میشه اگه بگم اوتاکو*بود؟
+سخته!ولی خب،آره.راستی.چه خبر از "اونا"
-خبر خاصی نیست.حتی دوباره نرفتم سرش.اما همین الانشم ساویز داره رو اعصابه ادیش رژه می ره.خسرو رو اعصاب آرتمیس اسکی سواری می کنه و کاشون دارن وسوسم می کنن یکی بخوابونم زیر گوششون.
+زیادی ن
اصلا آدم، به‌خاطر آدم بودنش یک موجود دو ساحتیه.
یک وجه آدم دلشه و تصمیمات احساسیش
و یک وجه دیگه عقلشه و تصمیمات منطقیش
اما تو یه سری مسائل خیلی مهم انگار نمی‌تونیم همزمان هر دو تا بُعد رو استفاده کنیم. دوتا مثال می‌زنی داداش؟ بله!
تو وقت گذاشتن برای بقیه، یهو بعد احساسیمون مطلقا خاموش می‌شه و می‌شیم سراسر منطق! و خب دودوتا چهارتا اجازه نمی‌ده تفقدی کنیم درویش بی‌نوا را.
مثال بعدی؟
وقتی که کسی چشممون رو می‌گیره. اونجاست که عقل خاموش میشه
چند روزی ست قصد کرده م کفش بخرم. کفش حمید را پا می کنم که اگر مناسب بود برای خودم هم مثلش را بخرم. به همه می گویم اندازه ست. فقط خودم می دانم که کفش های حمید، یک شماره از من بزرگ تر است؛ مثل پهنی شانه هایش، مثل قدش، مثل زورش، مثل قبلا که توی جیغ و داد می نوشت و من نمی توانستم بنویسم .
دیشب خواب دیدم برادر کوچک ترم حمید شهید شده. از بنیاد شهید آمده بودند خانه ی ما. یک سرود ناهماهنگ و مسخره اجرا کردند و رفتند. چقدر لجمان گرفت . همه آمده بودند. شلوغ بو
بسم
الله الرّحمن الرّحیم»
خوب، راستش این است که در مورد بازگشت کتاب‌هایی که امانت می‌دهم چندان صبور
نیستم. نه این‌که خواندن کتاب‌هایم را به کسی پیشنهاد نکنم یا آن‌ها را امانت
ندهم، اما مثلاً چند هفته که از قرض دادن کتاب می‌گذرد، هی چشمم به جای خالی آن
کتاب در کتابخانه می‌افتد و با خودم می‌گویم: ای بابا! داداش بردار بیار دیگه
کتابو. چی‌کار می‌کنی؟» بدیهی است ‌که کسی که کتاب را امانت می‌گیرد، خوب است که
آن را در زمان معقولی بخواند و ب
کوثر  ( بزرگ بانوی اسلام)                                                
کودک بودی و دستانت به مهر
آیه های مادری می سرود
و فلک
گرداگرد تو می چرخید
در خانه ات دری گشوده بود
بابی به سوی نور
تشنگان حقیقت 
به تحیر در او می نگریستند
و چونان ریسمان چاه 
دلو تشنه ی خویش را 
از زلال نام او سيراب
و او 
سيراب نام تو بود.
***
ای کوثر پدر
مادر قله های شرف
در جوشش هزاره ی عشقت
هزار هزار بهار 
به تماشا نشسته است.
اشتراک با ذکر ماخذ mkianooshrad
دانلود مداحی مادر مگه چند سالته با نوای حاج محمود کریمی
حاج محمود کریمی مداحی شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
  فاطمیه 98  
دانلود صوتی نوحه مادر مگه چند سالته آرزوی مردن نکن
  متن مداحی  
مادر مگه چند سالته آرزوی مردن نکنزخم در رو پر و بالته فکر پر کشیدن نکن
دعام اینه که خوب خوب بشیدوباره خونمون و شاد کنیباید بمونی تا یه روز بیادداداش حسنم و دوماد کنیخونه بی تو بی روحهبی تو شب ها تاریکهاز نگاهت معلومهوقت رفتن نزدیکه
مادر مگه چند سالته آرزوی مردن ن
این‌طور نیست که بگوییم به خاطر کلیشه شدن یک سری عبارت‌ها در زبان و از دست دادن معنای اصیلشان دیگر ناچاریم احساسات واقعی را با اموجی‌ها و شکلک‌ها نشان بدهیم. کافی است قدری تأمل کنیم. مثلاً ممکن است شما بگویید که وقتی از کسی احوال‌پرسی کنیم و بگوید که خوبم»، حدس می‌زنید که این عبارت را از سر عادت گفته، و وماً دلالت بر خوب بودن حال او ندارد، و به این نتیجه می‌رسید که اگر حالتان خوب باشد، گفتن خوبم» مقصود را به درستی منتقل نمی‌کند، و لاز
تو مترو نشسته بودم ( بغل دستمم یه نفر نشسته بود )
داشتم تو برنامه گپ که یکی از دوستام گروه باز کرده بود چت می کردیم . . . ^_^
یه دفعه بغل دستیم بهم گفت:
به اون دوستت بگو مخ دختر رو نمیشه اونطوری زد . . . !!! O_o
حالا کاری به اون ندارم که از کجا فهمید اون دوستمه . . . +_+
برگشته میگه:
داداش به اون دوستت بگو اگه خواست براش کلاس آموزشی میذارم . . . @_@ دو جلسه اولم رایگان حساب میکنم.
با خودت هم که رفیقیم برا تو هم پنج جلسه رایگان میذارم. #_#
خلاصه اینکه نمیدونم چرا دوتا
دعا نکردم. نه پای پنجره فولاد ، نه در روضه های اول محرم تا آخر صفر، نه پای ضریح ارباب؛ دیگر برای شفا گرفتنت دعا نکردم. دعا نکردم خوب بشوی. دیگر صبح های روز تعطیل را با صدای بهانه گیری هایت بلند نشویم. دعا نکردم مثل بچه های عادی باشی. بروی بنشینی سر کلاس های معمولی. دعا نکردم مثل بلبل صحبت کنی.
به جایش دعا کردم همینطور که هستی توانمد شوی. دعا کردم خدا کمک کند استعدادت را کشف کنیم و بفرستیمت همانجایی که باید شکوفایش کنی. دعا کردم تو هم هر چه زودتر ب
داداش داری اشتباه می‌زنی!
یک زمان کتابی می‌نویسم به اسم لذت‌هایی که تا قبل از پنجاه سالگی باید تجربه کنید» یا شاید هم به اسم روش‌های زندگی هوشمند» یا از این قسم خزعبلات. کنتور که ندارد! یک اسم دهان پرکن که ملت خیال کنند چه جور جملات گوهر بار و درس‌های عمیق زندگی لای این صفحات ریخته‌اند و برایش باید هزینه کنند؛ اسمش را حتماً جوری انتخاب می‌کنم که هرکس نخوانده بود احساس کند یک، نه ده قدم از بقیه عقب‌تر است. برای فروشش هم حتماً می‌دهم چند
⤵ #قشنگ ترین متن مردونگی بود که خوندم :


از حموم نمره در اومدیم و نم نم بارون میزد ، خانومی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و . جلوش پهن بود ، رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید . تعجب کردم و پرسیدم : داداش واسه کی میخری ؟
ما که تازه از حموم در اومدیم ، اونم اینهمه !!!

ادامه مطلب
خر: راستی گوش کن چی میگماگه عشقت کشید یه سری به ما بزنمی دونی آدرس چاکرت کجاست؟ 
فیل: بله قربون می‌دونم.
شتر: یادتم رفت داداش عیب نداره! اینجا از هرکی بپرسی کی خره میگه خر خودتی.
.شهر قصه، بیژن مفید
.
.
پ.ن: مواقعی هم پیش می آمد که حتی موقع تماشای فوتبال و تخمه شکستن نیز غم راه را گم نمی کرد!
بالاخره چشممان به جمال فامیل گرامی باز شدو بالاخره خدا اینترنت را آزاد کرد!!!!!
طفلی دخترخاله که لندن هست حسابی نگرانمون شده بود و چقدر پیام نخونده داشتیم ازش.نمیدونم نوشتم طفلکم توی اون اوضاع قطعی نت رفته بود کارت تلفن خریده بود و با همه خاله ها تک به تک تماس گرفته بود که ببینه حالمون چطوره؟!!! تازه کلییییییی هم گریه و زاری که مراقب خودتون باشین و من پیش خودم گفتم این چیزایی که نشون دادن دیگه هیچکی رو زنده نمیبینمالهی بمیرم کلی ترسیده ب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

کانال و گروه تلگرام یه گشتی بزنید! بی بی فیلم | دانلود فیلم و سریال جدید ایرانی و بروز دانلود رایگان خلاصه درس mdlayeghi2 روان کننده بتن ایران پروژه تجهیزات پزشکی ورزشی و لوازم بدنسازی من لی غیرک معرفی سایت تلگرامی خنگولانه که خیلی جذاب است.