نتایج جستجو برای عبارت :

همه انگار تماشاگر بونه

تارنمای معتبر ترنسفرمارکت که نقل و انتقالات و همچنین اخبار روز دنیای فوتبال را پوشش می دهد با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود رنکینگ برترین باشگاه های جهان را از حیث بیشترین تماشاگر در بازی های خانگی اعلام کرد.در این رنکینگ بعد از بورسیا دورتموند، بارسلونا، بایرن مونیخ و منچستریونایتد که به ترتیب رتبه های اول تا چهارم را در اختیار دارند، باشگاه تراکتور با میانگین ۶۶ هزار ۸۳۳ نفر تماشاگر در بازی های خانگی خود در یادگار امام تبریز، در ج
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین ؛ وینگر راست ایرانی سرانجام برای برایتون از ابتدا بازی کرد و خیلی زود هم موفق شد گل بزند. جهانبخش بعد از گنی به خاطر فشاری که در این ماهها رویش وجود داشت ایستاد و اشک ریخت. او دقیقا به سمت جایگاهی رفت که پدر و مادرش در آنجا نشسته بودند. آنها به خاطر علیرضا راهی انگلیس شده‌اند و مدتی در کنار علیرضا خواهند بود و شنبه شب هم تماشاگر ویژه بازی برایتون و بورتموث بودند. 

252 251
علیرضا جهانبخش شنبه شب وقتی موفق شد
او ظالم بود 
دیگر شُده بود عادت ما
دیگر جایِ شکایتی انگار نبود
در بین مردم فقط به اندازه ی حرف و حدیثی جای داشت و نقل غیبتها 
 
کم کم، کم کم
زندگی که جریان داشت
بُرد با خودش به دنبال جریانِ .نبودن 
 
. و دیگر واقعا نبود
هیچ حسی هم انگار نبود و انگار مینمود به نبودن نیز
انگار
 
عِـــشق 
 
شده است طعمه ی حرف
حرفِ دوست داشتن 
و انگاری از هوس
 
 
.ادامه دارد
او ظالم بود
و عشق سکوت کرد به حُرمتش 
برای بقایی انفرادی 
اما
فقط بقاء
 
   او بهان
آن حکایت که یکی بر سر شاخ بن می‌برید را شنیده‌ای حتما؛
آنکس منم.انگار کن کسی را که به خیال خود، خشت روی خشت می‌گذارد به امید ساختن، اما خشت از ستون بر می‌دارد برای ساختن دیوار؛آن کس منم.انگار کن کسی که آتشی افروخته است برای گرم شدن، اما سرمایه‌اش را می‌سوزاند؛آن کس منم.گویند رو سیاهی به ذغال می‌ماند،سیاهیِ آن ذغال منم.
متن آهنگ میدونستم امو باند
میدونستم که دروغ بودن همه حرفات میدونستم خوبفکر اینکه تو نباشی یه لحظه کنارم منو میترسوندچقده زود همه حرفا و قول و قرارات از یادت رفتمن آرومم با خودم تنها تو این خونه تو خیالت تختمیدونستم اگه هرجایی باشی تو بی من حرفی از من نیستکنار تو چه باشم چه نباشم انگار منو یادت نیستمن هنوزم که هنوزه مثل قدیما عاشق تو هستم.نمیدونم گناهم چی بوده که تو قلبت زده شد از مندوست دارم ولی انگار دل تو با من نیست میدونم اگه رفتنی باشم ک
امروز برایم هوا تابستان است آفتاب طوری ست که مادر هر روزه داری را به عزایش می نشاند.نمیدانم احکام روزه در این شرایط سخت چگونه است اما خوب میدانم چهار فرسنگ که سهل است من که هزار فرسنگ در عمق چشمانش عرق شدم،انگار در دریای عسل شنا میکنم ،با خودم میگویم چه شیرین است ، شیرین است همین کافی ست بفهمم آب از سرم گذشت عقل و دین رفت عاشق شده ام.
سلام !! حال شما؟!
اونطوری ک گفتی 
اگه نخونده باشی و نفر 13 عم شده باشی 
معنیش اینکه یا خیلی خوب دادی الا رغم نخوندنت 
یا سوالا اسون بوده 
یا اینکه بچه های دیگه هم نخوندن
یا اینکه بچه های دیگه هم شبیه من و توعن و اونقدراهم شاخ نیستن 
منم 15 عم امتحان دارم :)
پسر حواست ب عمومیا هم باشه ها 
یوخ ب خودت نیای ببینی فارسی و عربیت جا مونده ها
من برای رسیدن به مقصد هر روزم سه تا تاکسی سوار میشم.امروز اما عجیب شروع شد. تاکسی اولی بیشتر ازم گرفت به بهونه ی گرونی بنزین.تاکسی دوم هزینه ی روتینش رو به بهونه ی خورد نداشتن بیشتر از یه خانم مسن گرفت. تاکسی سوم، دو برابر ازم پول گرفت و وقتی پرسیدم که گروه شده؟ چنان بله ی محکمی گفت که ترجیح دادم بحث نکنم. نمیدونم چند درصد ماها تو سختیا پشت همیم.اما همینکه هر روز داریم حق هم رو ضایع میکنیم، از هم سوء استفاده میکنیم به بهونه های مختلف، انگار پشتم
در جایی برای پیرمردها نیست با یک مثلث طرف هستیم، شیگور، ماس و کلانتر بل. کلانتر بل به کل خارج از اتفاقات قرار گرفته و هیچ جایی از داستان تا الآن بیش از یک تماشاگر نبوده است، یک تماشاگر مستاصل که نمی‌تواند تغییری در داستان ایجاد کند. فقط می‌تواند بهتر ببیند. بل از این استیصال خود رنج می‌برد. ولی دوست ندارد این رنج را نشان دهد؛ حتی به خواننده رمان، شاید غرور یک کلانتر باتجربه است که جلویش را می‌گیرد. و نقش یک موعظه‌گر را گرفته که در جای جای کت
امروز دوباره سر کلاس بحث جدی شده بود حول محور ت و نظام و اقتصاد! با استادی که شش ترم متوالی دانشجویش بودیم و کل کلاس ها به همین منوال امروز گذشته بود . من و محدثه شاید از قبل خیلی کمتر و کمرنگ تر بحث میکردیم و بیشتر تماشاگر بودیم و خود را چندان وارد نمیکردیم . استاد وسط بحث سکوت مارا که دید انگار خیلی تعجب کرد یا بحث برایش داشت مسخره و بی چالش میشد که پرسید چرا صحبتی نمیکنید؟! و خیلی واضح گفتیم که این بحث ها شش ترم است که مدام تکرار میشود و
انگار آب سرد بر سرم ریخته باشند و همان طور که آب از سر و مویم می چکد نگاهم، مژه هایم، گوشه های لبهایم یخ زده باشد. انگار دست هایم ناغافل از بازو جدا شده باشند و افتاده باشند کف آسفالت ترک خورده‌ی جلوی بیمارستان آتیه.
انگار همه چیز دور و برم از حرکت ایستاده باشد . ماشین ها، آدم ها، صداها.
لحظه ی ناخوبی بود آن وقت که لب های عزیز تو شروع به گفتن کرد. 
 
تا صبح راه رفتم، تا صبح مسخرگی دنیا را فحش دادم
و امروز صبح هنوز زنده ام و هنوز مجبورم روی پاهایم
نمی‌تونم نفس بکشم.نمی‌تونم حرکت کنم.نمی‌تونم به عقب برگردم.فلجم می‌کنه.آگاهانه.منو تو بدترین حالت ممکن رها می‌کنه و می‌ره.انگار از اولشم نبودم.چشمام بسته می‌شن و توی چهار راه های ذهنم غرق می‌شم.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دستام به‌سختی حرکت می‌کنن و پرتشون می‌کنم بالا تا ببینه.تا برگرده.ولی برنمی‌گرده.برنمی‌گرده تا مطمئن شم از اولشم نبودم. دستام می‌افتن پایین.توی باتلاق ذهنم.بعد سرم.دست و پا می‌زنم.انگ
کرونا . چیز عجیبی ست، حساب و کتاب دنیایی را به هم زدهانگار نه انگار آدم ها با دودوتا چارتای خودشان و روزمرگی هایشان زندگی میکردند!حالا ویروس جماعت تصویر زندگی را عوض می‌کنددیروز، در دبیرستان خواندیم:ویروس ها می توانند به درون یاخته های جانداران وارد و آنها را وادار به ساختن ویروس کنند. ویروس ها از راه های متفاوتی از فردی به فرد دیگر منتقل می شوند. ویروس، دستگاه ایمنی بدن را ضعیف می کند. در نتیجه، بدن قدرت مبارزه با میکروب ها را از دست میده
سالها پیش فیلمی از ضجه یک مادر در برابر دامادش منتشر شد که بسیار متأثرکننده بود. بر اساس این داستان واقعی،  نرگس آبیار تصمیم گرفت تا بگوید چطور عشق به نفرت تبدیل می شود؟ پاسخ به این پرسش همانقدر سخت است که اصل داستان باورنکردنی است! برای همین زمانی طولانی با جزئیات فراوان لازم است تا بفهمیم چطور کار به اینجا رسید! در آغاز فیلم عاشقانه است و هر چه می گذرد تلخی جان تماشاگر را می نوازد
ادامه مطلب
 
    سال ۱۳۴۶، یک زندان قدیمی در تهران به دلیل مجاورت با فرودگاهِ در حال توسعهٔ شهر در حال تخلیه است. سرگرد نعمت جاهد، رئیس زندان، به همراه مأمورانش در حال انتقال زندانیان به زندان جدید هستند
و قرار است خود سرگرد به همراه افرادش تا عصر از زندان بروند. سرهنگ مدبر که مافوق جاهد است به نزد او در زندان می‌رود و می‌گوید که جاهد ترفیع گرفته و قرار است جانشین خود او شود. جاهد که از شنیدن این خبر خوشحال است در طی یک تماس تلفنی متوجه می‌شود که یکی از
بسم الله الرحمن الرحیم 
کمی قبل متوجه شدم که استراتژیست اصول گرا حسن عباسی ، توهین هایی نسبت به ارتش جمهوری اسلامی ایران داشته است ، در این مورد وظیفه ی خود میدانم چند نکته را گوشزد کنم 
اولا جناب عباسی به اسم ارتش دقت کنید ارتش جمهوری اسلامی ایران طبق قانون اساسی ، یک ارگان نظامی که فقط در عرصه ملی و کشوری عمل باید بکند 
جناب عباسی خوب بیان کردید کشور را سیل ببرد ارتش را خواب میبرد  انگار فراموش کردید که پارسال فروردین در همین زمان ها بود ک
وبلاگ انگار خاصیت خلا (محله تخلیه!) ی ناله ها ، درد و ناراحتی ها و تمام دلتنگی ها را یک جا درون خودش دارد ! یعنی کافیست صفحه ی انتشار و ارسال مطلب جدید را باز کنم . غمباد ها و ناله هایم  عنان از کف داده سرازیر میشوند روی کیبورد و صفحه ی خالی . بعد به خودم می آیم . چهل و یکی دوبار از روی کلمات مبهم و آه و وای نشان میخوانم . حالم از چیزی که نوشته ام به هم میخورد . همه را پاک میکنم و گوشی و لب تاب را به کنج ترین قسمت خانه هول میدهم . دراز میکشم و باز ب
دانلود آهنگ جدید میثم ابراهیمی زود گذشت (با کیفیت 320)
تنظیم ، میکس و مسترینگ: مسعود جهانی / شعر و ملودی: مهدی دارابی
Download New Music Meisam Ebrahimi – Zood Gozasht
به همراه متن آهنگ



برای دانلود آهنگ با کیفیت اورجینال روی لینک های زیر کلیک کنید






دانلود آهنگ با کیفیت 128
دانلود آهنگ با کیفیت 320

متن آهنگ
یادم نمیره هر چی میره جلو بدتر میشه
چند وقته تو رفتی حواسم و پرت میکنم
اما من به سخ
رادیو مازندران روی مغزمان میکوبید و درست زیر آن بلندگوهای بدقواره و بدصدای پادگان، گوشی تلفن را به گوشم فشار میدادم تا از پس صدای سربازهای توی صف وُ مجری مازنی وُ خش‌خش‌هایِ گوشی صدای مینا را بهتر بشنوم و کمی از دلتنگیم کم شود. گفتم تازه رسیدیم و پرسیدم کجاست؛ انگار گریه کرده بود و خودش را جمع و جور میکرد تا به من انرژی بدهد، وَ من میگفتم ملالی نیست جز دوری شما؛ اما ته دلم چیز دیگری بود وُ از غربت آنجا نفسم تنگ شده بود وُ قلبم سنگین وُ گلویم
 
دو روزه بعد نماز مغرب و عشاء سوره ی واقعه رو میخونم
چند وقته حال خوشیم ندارم
امشببه آخرای سوره واقعه رسیدم
حس کردم خود خدا داره باهام حرف میزنه
انگار که گله انگار
مگه ندیدی ما اینکارو کردیم؟
مطفه بودی ما بزرگت نکردیم؟
حتی اگه یه بذر کاشتی ما بزرگش کردیم یا تو؟
پس چته؟؟
چرا نمیبینی
چرا یادت رفته
از من کی بهتر که بخوای؟
از من کی بیشتر مگه میتونه
از من کی بیشتر میفهمتت تو که خودتم فهمیدی تو این دنیا بی من بی کسی.
تو که میدونی
منم مید
پام رفت تو چاله و محکم خوردم زمین. و واکنش من؟ بدون در نظر گرفتن درد زانو و سوزش دست، سریع بلند شدم و به راهم ادامه دادم. انگار اگه لحظه‌ای مکث می‌کردم و به خودم مهلت می‌دادم تا ترس و درد افتادن رو پردازش کنم، همه‌چیز شدت می‌گرفت و از کنترلم خارج می‌شد. عکس‌العملی که حالا می‌فهمم همیشه داشتم. به جای ایستادن و درک واقعه، می‌خوام سریعا ازش گذر کنم و پشت سر بذارمش. انگار که انکار من از حقیقتِ ماجرا چیزی کم می‌کنه. 
"چیزی تا خونه نمونده. زودتر
ساعتی که به دست بسته بودم خوابیده بود . . .
انگار برای خوابیدن ساعت گذاشته بود . . .
باران کم کم داشت شدت میگرفت
چند قدمی رفتم و ایستادمانگار چیزی توجهم را جلب کرده بودبه کارهای خودم خیره شده بودمانگار روحَم از جسم ، جدا شده بود و به تماشای اون نشسته بودخیره به چیزی نگاه میکردمرد نگاه رو که دنبال کردم به یکی از هزار خاطره ،رقم خورده، دونفره رسیدم . . .
صدایی توی سرم زمزمه میکرد . . .
لایمکن الفرار . . .
دقیقا مثل صدای ضبط ماشینی که همین اطراف بود . . .
کج
آیا شوهر شما هم گوش هایش نمی شنود !! اصول همسرداری موفقآیا شوهر شما هم گوش هایش نمی شنود !!آیا شوهر شما هم گوش هایش نمی شنود ؟ خدایی تا به حال چند دفعه شده شوهرتان را صدا بزنید و حضرت آقا ، انگار نه انگار، شش دنگ حواسشو داده به تلویزیون و رومه و بی خیال زن و فرزند . البته بقیه داستان رو بارها و بارها خودتان به چشم دیده اید ، داد زدن و جر و بحث و … . مشکل کجاست ؟ چرا آقایان اصلا به حرفهای زنشون جواب نمی دن ! مطلب زیر سعی می کند که جواب شما را به طور
این تصویر رو نگاه کنید و بگید چی میبینید !!!
آیا شما هم میتونید پیام زیبای این تصویر رو درک کنید ؟ و آیا میدونید برای انتقال این پیام از چه ترفندی استفاده شده ؟ آیا میتونید بقیه اجزای بدن اون کاراکتری که در تصویر به خطوط عابر پیاده آویزان شده رو ببینید ؟ باور کنید یا نه  افراد زیادی وجود دارند که موقع رد شدن از چنین عابر پیاده ای  ، ناخودآگاه ابا دارن از اینکه پاشون رو بر روی زمینه تیره آسفالت بگذارن !!
در این تصویر چطور ؟ وقتی بهش نگاه میکنید می
با مانتوی مدرسه،
می تونم از نرده های سرسره پارک آویزون بشم و خودمو بکشم بالا و بشینم اونجا و به بچه ها که توش موندن بخندم.
می تونم تو خیابون آدامسمو باد کنم.
می تونم ورجه وورجه ای راه برم و از پله ها بیام پایین.
می تونم وسط حیاط با آجر فوتبال بازی کنم و وقتی اومدم خونه ببینم ناخنم شکسته.
می تونم با آهنگایی که تو سرمون داره پخش می شه داد بزنم و از نگاهایی که با تعجب همراهن منزجر بشم.
می تونم جوری بدوم و بپرم که همه فکر کنن از زندان فرار کردم.
می تونم
کار تماشاگر نوعی پرستش و بندگی و قبول ولایت است. او از خود سلب اختیار میکند و در یک فضای تاریک ، چشم به صحنه‌ای روشن می‌سپارد و منتظر مینشنید تا فیلمساز او را سحر کند. فضا نیز تاریک شده است تا هیچ چیز جز فیلم ، توجه او را به خود جلب نکند و امکان استغراق در فیلم به تمامی فراهم شود . گوش و چشم و روح و عقل و اختیار بیننده ، همه به فیلمساز سپرده شده است . این کار ماهیتا نوعی عبادت است و از لحاظ "اخلاق" نیز توجه "غایت" آن ، ارزش پیدا میکند ؛ یعنی با توجه ب
:متن آهنگ:
یادم نمیره هرچی میره جلو بدتر میشه چند وقته که تو رفتی حواسمو پرت میکنم
اما من به سختی میتونم یادم بره انگار پیشم نشستی آخه تو واسم نفسی
عاشق مگه میتونه عشقشو ول کنه جای خالیشو با یکی دیگه بتونه پر کنه
مگه میتونه که بگذره از اون همه خاطره خیلی باید بگذره عشقت از دلم بره
دروغ بود همش انگار همه بازی بود تو میریختی اشک دیدم واست عادی بودقلب من شکست انگار که یه خواب بودی زود گذشت و رفتدروغ بود همش انگار همه بازی بود تو میریختی اشک دیدم و
وقتی که عاشق میشوی.! (۱)انگار زمین ات جدا میشود از زماندیگر روی خاک راه نمیروی بلکه افلاک را میپیماییچشمت به اوست نه به خودخوشحالی ات از رضایت اوست ناراحتی ات از تکدرخاطر او .از حالت که میپرسند میگویی : انگار دنیا رو بهم دادی!در چشمانت که بنگرند ایمان می آورند انگار پادشاهی دنیا را به دست گرفته اییکی در میان هم به حال و هوای گریه می افتی.حال و هوای درونت بغض است و چهره بیرونت شادی .دیگر اصلا به خودت توجه نمیکنی که درون و بیرونی بشناسیهمه اش
وقتی که عاشق میشوی.! (۱)انگار زمین ات جدا میشود از زماندیگر روی خاک راه نمیروی بلکه افلاک را میپیماییچشمت به اوست نه به خودخوشحالی ات از رضایت اوست ناراحتی ات از تکدرخاطر او .از حالت که میپرسند میگویی : انگار دنیا رو بهم دادی!در چشمانت که بنگرند ایمان می آورند انگار پادشاهی دنیا را به دست گرفته اییکی در میان هم به حال و هوای گریه می افتی.حال و هوای درونت بغض است و چهره بیرونت شادی .دیگر اصلا به خودت توجه نمیکنی که درون و بیرونی بشناسیهمه اش
دانلود آهنگ جدید ماکان باند با نام انگار یه خبراییهدانلود آهنگ جدید ماکان باند  به نام انگار یه خبراییه با بهترین کیفیت در سمفونی. ماکان باند گروه خوب کشورمان آهنگ جدیدی به نام انگار یه خبراییه را در فضای مجازی منتشر کرده است. شما عزیزان و طرفدارن موسیقی میتوانید برای دانلود موزیک انگار یه خبراییه و همینطور برای آهنگ های دیگر این هنرمند به بخش دانلود آهنگ و موزیک ویدیو مراجعه و این آثار بسیار جذاب را با بهترین کیفیت دانلود کنید و یا این مو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

دستگاه تصفیه آب خانگی در شیراز برج خنک کننده چیست ؟ خرید فایل های دانلود آموزش زبان انگلیسی شیــــل کتابخانه عمومی امام رضا(ع) سنندج آیه های وحدت دِلژین(ناشناسِ پُر حرفِ سابق!) آکادمی موسیقی صراف آب، نان، آواز