نتایج جستجو برای عبارت :

داستان کوتاه درمورد مسئولیت پذیری کلاس ششم

برای ایجاد انگیزه در کلاس اول خود میتوانید از داستانهای کوتاه استفاده کنید،کلاس اولی ها علاقه بسیاری به شنیدن داستان دارند.ایجاد علاقه به کلاس و مدرسه یکی از فنون یاد دهی -یادگیری برای بهبود کیفیت آموزش است.برای مطالعه داستانهای جذاب مختص کلاس اول اینجاکلیک کنید.
یا مجیب دعوه المضطرین
(ای اجابت کننده دعای مضطرین)
 
 
دلم میخواد داستان تخیلی بنویسم :))
یه ایده هیجان انگیز تو ذهنمه. اما از اونجایی که تجربه هام درمورد نوشتن داستان تخیلی موفق نبوه، نمیدونم چه کنم! 
شاید باز هم امتحانش کنم
 
+گفتم کتاب های " پریدخت" و " فعلا خوبم" رو تموم کردم؟ نه نگفتم.
خب. تو پست بعد یه معرفی کوتاه از هرکدوم مینویسم :)
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی ها شد، بعضی از بچه ها خانواده شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و . تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانوم سری ت
♨️ راه_های_جذاب_سازی_کلاس
1️⃣ _جلب_مشارکت
بچه ها را در اداره کلاس با دادن مسوولیت های متناسب با سن و علاقه شان سهیم کنید تا رغبتشان به کلاس و بحث بیشتر شود.
مسوولیتهایی_مثل:
حضور و غیابدادن امتیاز به بچه ها با درخواست معلمطرح سوالات امتحانتصحیح اوراقبازی کردن یک نمایشدادن کنفرانس های کوتاهمسوولیت گچ و تخته و چراغ و . (برای سنین کمتر)خواندن متن درسی تغییر فضای کلاس با انجام یک حرکت ورزشی یا تعریف یک ماجرای طنز و یا یک لطیفهو حتی تدریس کوتاه
3
قول مشهوری است که داستان نویس برجسته کترین منسفیلد چند بار کوشید تا رمان بنویسد، اما هیچ یک از تلاش های او قرین موفقیت نشد. همچنین در بسیاری از کتاب های مربوط به ادبیات داستانی از نویسنده برجسته امریکایی ویلیام فاکنر نقل قول شده که نوشتن داستان کوتاه، به مراتب طاقت فرساتر از نوشتن رمان است. در نگاه اول- و شاید به خصوص از نگاه بسیاری از داستان نویسان امروز ما- این هر دو قول چه بسا بسیار شگفت آور باشد.
ادامه مطلب
سلام دوست عزیز
امیدوارم در حالی که داری این مطالب رو می‌خونی خوب و سرحال باشی.
تو این نوشته که توی ویرگول منتشر کردم، داستان زبان یادگرفتن خودم رو برای شما تعریف کردم. من از این داستان البته هدفی دارم و امیدوارم شما هم فایده لازم رو از نوشته ببرین.
نوشته من شامل 5 قسمت خواهد بود:
یادگیری زبان قبل از ورود به کلاس‌های فشرده تافل
دوره یادگیری زبان انگلیسی بعد از کلاس‌های فشرده تافل
شروع یادگیری زبان فرانسه با معلم و کلاس
دوره خودآموزی زبان فرا
به دنبال چیزی هستید که بتوانید در این فصل تعطیلات خود را به خود اختصاص دهید؟ (تنها هدیه ای که واقعاً مهم است) از انتشارات Hingston & Olsen موجود است ، این تقویم ظهور داستان کوتاه برای نویسندگان و خوانندگان مناسب است و فقط 60 دلار کانادا (کمتر از 50 دلار) ، بنابراین احتمالاً در خود شما "رفتار یو" کنید. " دامنه قیمت.
پس چه شده است یک داستان کوتاه تقویم ظهور؟ خوب ، این شامل 25 داستان کوتاه است ، و شما یک روز در روز از 1 دسامبر تا روز کریسمس را باز کرده و می خوا
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
چون خدای تبارک و تعالی خواست جان ابراهیم را بگیرد ملک الموت را فرستاد و او گفت: یا ابراهیم درود بر تو. ابراهیم فرمود: ای عزرائیل برای دیدن من آمدی یا برای مرگم؟ گفت: برای مرگ و باید اجابت کنی. ابراهیم گفت: دیدی که دوستی دوست خود را بمیراند؟ خطاب آمد: ای عزرائیل به ابراهیم بگو: دوستی را دیدی که ملاقات دوستش را بد بدارد؟ براستی که هر دوستی خواهان ملاقات دوست است.
مرد هدیه ای که چند لحظه پیش از خانمی گرفته بود را محکم به سینه اش چسبانیده بود و طول خیابان را طی می کرد. به فکرش افتاد، این یادگاری را برای همیشه نگهداری کند. ولی از حواس پرتی و شگی خودش می ترسید. توی مسیر همش به این فکر می کرد که چگونه از این هدیه ارزشمند مراقبت کند. فکری به ذهنش رسید. وارد خانه که شد هدیه را جلوی سینه اش گرفت و گفت: (تقدیم به همسر عزیزم) همسرش تا آخر عمر، آن هدیه را مثل تکه ای از بدن خودش مواظبت می کرد.
روزی ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون خوشه‌ای انگور در دست داشت و تناول می‌کرد. ابلیس گفت: آیا می‌توانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟ فرعون گفت: نه. ابلیس به لطایف‌الحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور را به خوشه‌ای مروارید تبدیل کرد. فرعون تعجب کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی. ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند، آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی می‌کنی
خورشید غروب کرده بود. مرد از فرط خستگی و سرما بی رمق روی زمین افتاد. نیمه شب از شدت تشنگی در خواب نالید. گل ساقه اش را خم کرد و قطره های شبنم را در دهان مرد غلتاند. علف های سبز اطراف مرد رشد کردند تا گرمش کنند و خوررشید صبحگاهی آنقدر بر بدنش تابید تا گرمش کرد. مرد غلتید تا بیدار شود. با این کار علفها را زیر بدنش له کرد و با دستش ساقه گل را شکست و چشمش که به خورشید افتاد گفت: ای لعنت به این خورشید، باز هم امروز هوا گرم است».
نکاتی مهم درمورد طرز کشیدن خط چشم
بعضی از خانمها دوست دارند که در روز از خط چشم استفاده کنند. استفاده صحیح از خط چشم زیبایی چشمان را چندین برابر میکند و مژه ها ضحیمتر به نظر می آیند. خط چشم به رنگهای مشکی و قهوه ای تیره در دسترس است.

ادامه مطلب
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
امشب بعد از کلاسم، خسته و غمگین رفتم اون ساختمون که با رئیس درمورد موضوعی حرف بزنم. نمی‌دونستم کدوم طبقه‌ست. جست و جو رو از طبقه‌ی اول شروع کردم. پامو که گذاشتم داخل، دخترای ترم قبلمو دیدم. با خوشحالی پریدن سمتم و بغلم کردن. بقیه هم دونه دونه از کلاس بیرون اومدن و چسبیدن بهم. داشتن رسما منو می‌زدن زمین:)) هی می‌گفتن تیچر توروخدا بیاین تو کلاس ما. هی می‌گفتم بابا I can't. والا، کلاس مردمه خب:)) معلمشون میومد می‌دید جالب نبود دیگه. در همین کشمکش بو
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش
انشا درمورد مادر با مقدمه بدنه و نتیجه انشا در مورد مادر با مقدمه بدنه نتیجه انشا درباره مادر کلاس هفتم انشا مادر ابتدایی انشا عادی درمورد مادر انشا در مورد مادر پایه هفتم مقدمه در مورد مادر انشا در مورد مادر به زبان ساده
ادامه مطلب
تاجری قبل از عزیمت به سفری طولانی با همسرش خداحافظی کرد. همسرش گفت: تو هیچ وقت هدیه ای قابل برایم نیاوردی. مرد جواب داد: امان از دست شما زنهای نا شکر! هر چه که من به تو داده ام ارزش سالها کار داشته است. چه چیز دیگر می توانم به تو بدهم؟ زن گفت: چیزی که به زیبایی خود من باشد. سفر مرد 2 سال طول کشید و زن منتظر هدیه اش بود. عاقبت شوهرش از سفر بازگشت و گفت: بالاخره چیزی پیدا کردم که به زیبایی توست. البته بر ناسپاسی تو گریستم اما به این نتیجه رسیدم که آن چیز
نگهبانی می دید هر هفته یک پیرزن یک قایق موتوری پر از خاک و شن را از این سمت ساحل به آن سمت ساحل می برد. نگهبان هر چه داخل قایق را وارسی می کرد، چیزی جز خاک و شن بی ارزش پیدا نمی کرد. چند سال بعد وقتی نگهبان بازنشست شد، به آن سوی ساحل رفت و سراغ پیرزن را گرفت و از او پرسید: تو اکنون زن بسیار ثروتمندی هستی. من در تعجبم که چگونه با جابه جا کردن خاک و شن بی ارزش موفق شدی این همه ثروت برای خود جمع کنی. لطفا به من بگو راز تجارت تو در چیست؟ پیرزن با حیرت به ن
پادشاه ایران جمشید، شب بیست و نهم فروردین، در خواب دید ایران را آذین بسته اند اما هیچ کس را نمی شناخت. آدمها تن پوش دیگری داشتند. همه می دویدند، یکی گفت: اینجا چرا ایستاده ای؟! جشن نوروز به زودی فرا می رسد باید آن را با خویشاوندانت پاس بداری. جمشید با تعجب گفت: فردا جشن نوروز را آغاز می کنم. چرا امروز می دوید؟ آن مرد گفت: جمشید ده هزار سال پیش این جشن را بر پا نمود. زودتر به خانه ات رو که خویشاوندانت چشم بدر دارند. جمشید از خواب پرید و فهمید جشن نور
حسد. تهمت. تهمت!
حسد. زخم زبون. زخم زبون!
حسد. حق رو ناحق کردن. حق رو ناحق کردن!
حسد. حق الناس. حق الناس!
حسد.
فخرفروشی!!
حسد. و . چیزهایی است که از کلاس درس اخلاق یاد گرفته بود.
حالا هم حتما" آنجا کلاس های درس شهادت است! هه. نشستم نگاه میکنم جنگی رو که میدونم برنده اش کیه نگاه میکنم و منتظرم منتظر حق ناحق شده مان منتظر کوتاه شدن دستتون از سرنوشت ما
منتظر خدا♡

 
با عرض سلام وعرض تبریک صمیمانه به منتخبین شورای دانش آموزی آموزشگاه وبا آرزوی توفیقات روز افزون برای شما عزیزان و تبریک به مناسبت میلاد پیامبر گرامی اسلام و روز دانش آموز  اسامی منتخبین شورای دانش آموزی به شرح زیر می باشداسامی شورای دانش آموزی مهدیه ملک محمدی کلاس ششم رئیس شورانادیا مولایی کلاس ششم نائب رئیس شورازکیه یوسفی کلاس ششم منشی سهیلا رستمی کلاس ششم عضو اصلیپونه نصیری کلاس ششم عضو اصلی زهرا داوودی کلاس ششم عضو اصلی ستایش محمودی
انشا پاییز فصل هزار رنگ انشا درباره ی فصل پاییز انشا درباره پاییز کلاس هفتم با مقدمه انشا در مورد پاییز هفتم انشا در مورد پاییز با مقدمه بدنه و نتیجه انشا درمورد فصل پاییز همراه با بند مقدمه بندهای بدنه بدنه نتیجه انشا درباره پاییز در روستا انشای ادبی در مورد پاییز
 
پاییز جلوه ای از زیبایی آفرینش است،
وقتی پرندگان در حال کوچ در آسمان تابلوی شگفت انگیزی را می‌سازند،نقاش پاییز با ترسیم نقش نگاری به زمین، کار و تلاش خود را آغاز می‌کند. به در
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند. پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس کا.گ.ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟ پس از چند ساعت استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس کا.گ.ب خواست که هیات گرجی را آزاد کند. اما رییس کا.گ.ب گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیات اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و تعدادی هم موقع بازجویی مرده ا
به اطلاع دانشجویان محترم می رساند تمامی کلاس های اینجانب روز چهارشنبه 22 اسفندماه برگزار نخواهد شد و برنامه برگزاری کلاس های جبرانی متعاقبا اعلام خواهد شد.
تاکید می گردد صرفا کلاس های روز چهارشنبه که مربوط به اینجانب می باشد برگزار نخواهد شد و سایر کلاس ها مطابق برنامه اعلام شده برگزار خواهد گردید.
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه… بعد مسؤول فروش می پره جلو و میگه: حالا من ، حالا من! … من می خوام
برای افزایش مسئوليت پذيري در کودکان چه باید کرد؟ بسیاری از مفاهیم اخلاقی، ارزش‌های اجتماعی و ویژگی‌های رفتاری نیاز به آموزش از سنین کودکی دارند. مسئوليت پذيري یکی از این مفاهیم است که در دوران بزرگ‌سالی اهمیت دو چندانی پیدا می‌کند. در واقع مسئوليت پذيري به رشد شخصیت کودک و بهداشت جسمی و روانی او کمک خواهد کرد. بسیاری از والدین در جلسات مشاوره خانواده یا مشاوره کودک به دنبال روش‌ها و راهکارهایی هستند تا بتوانند مسئوليت پذيري را در کودک
کلاس های انتزاعی Abstract Class
 
از انواع مهم کلاس ها می باشد که می توان از آنها بعنوان کلاس پایه برای سایر کلاس ها استفاده نمود. امکان تعریف متدهای انتزاعی یا غیر انتزاعی در این نوع کلاس وجود دارد. نمی توان مستقیما از این کلاس ها آجکتی new کرد بلکه ابتدا باید از کلاسی که از آن ارث بری می کند برای ایجاد نمونه استفاده شود.  ;A a=new B  در اینجا برای نمونه کلاس  ‌‌A انتزاعی و کلاس B همان کلاسی است که از آن ارث بری نموده است.  در صورت ارث بری کلاسی غیر انتزاعی
می گویند روزی یک پسر کوچک که تازه به کلاس پیانو می رفت و یاد گرفته بود چند قطعه را بنوازد، برای اولین بار همراه مادرش به یک کنسرت پیانو رفت. آن ها در ردیف جلو نشستند و وقتی مادر سرش گرم صحبت با یکی از دوستانش شد، پسر بچه از روی کنجکاوی به پشت صحنه رفت و آن جا پیانو بزرگی دید که هیچ کس روی صندلی آن ننشسته بود. پسرک بی خبر از همه جا پشت پیانو نشست و شروع به نواختن قطعه ساده ای نمود که تازه یاد گرفته بود. صدای پیانو همه ی حاضران در سالن را به خود آورد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

ماشین های روز دنیا - جدیدترین اتوموبیل ها مکتب تعلیم الفرقان قاسمی بلوچی عبدالله CivilEngineeringBlog . دانلود کتاب های دانشگاهی سیستم اطلاعاتی حسابداری اللهم عجل لولیک الفرج معرفی برترین ها توییتر | توییتر فارسی هدهد