نتایج جستجو برای عبارت :

برای شرایط زندگیم ودرآمدم

متن آهنگ هوام دوباره پسه محسن چاوشی
 Lyrics Music Mohsen Chavoshi Havam Dobare pase
آهنگ متن فصل دوم سریال شهرزاد
دو روزه دنیا برام قفس تر از قفسه
بهم نفس برسون هوام دوباره پسه
هوامو داشته باش میگن تو مومنی و
دم ِ مسیحاییت نفس تر از نفسه
همیشه میلنگه یه جای زندگيم
الهی من بمیرم براي زندگيم
همیشه میلنگه یه جای زندگيم
الهی من بمیرم براي زندگيم
متن آهنگ هوام دوباره پسه محسن چاوشی
من که یادم رفته چی دردمه چی دوامه
برام مهمم نیست کی نیستش و کی باهامه
همیشه میلنگه یه
كوتاه درباره اتیمولوژی (ریشه شناسی) واژه آدم
نویسنده:دكتر ویدا (دانا كامران)
آدم از ریشه عبری (آدوم) مشتق شده و معنای آن زمین شخم زده شده یا زمین انسانهاست.از سویی دیگر در قرآن كریم و در سوره مباركه الرحمن خداوند ماده خلقت انسان را "صلصال كالفخار" معرفی فرموده است(خلق الانسان من صلصال كالفخار). از این دو مطلب می توان اینطور نتیجه گرفت كه آدم به راستی هویتی پویا ، استحاله پذیر و كیمیاگرانه است،همچنان كه زمین كشاورزی براي بذر پاشی و برداشت
همیشه گفتن خدا عادله.کریمه.رحمانه.رحیمه.
ولی آدمای خوب زندگيم بیشتر از خدا خوردن تا آدم های بد زندگيم
اتفاقا بدها بیشتر شاد و سالم و موفق بودن
نمیگم بدبختب بد ها خوشحالم میکنه.
موضوع سر اینه که این چسزایی که خدا به خوب ها میده رو نمیتونم باور کنم که از سر دوست داشتن بده.
شاید هم باید یه ذره تو مغزم یه سری تعاریف رو عوض کنم
براي نزدیک‌ترین آدم‌های زندگيم درد و دل میکنم و چند دقیقه نگذشته حس میکنم چقد ضعیف جلوه کردم جلوشون.
براي نزدیک‌ترین آدم زندگيم نمیتونم شرايط رو توضیح بدم. در حد توانم توضیح هم که میدم واکنش مورد قبولم رو دریافت نمی‌کنم چون اساسا اون هیچ درکی از شرايط من نداره. غر نمیتونم بزنم، سر چیزای کوچیک دعوا نمیتونم راه بندازم، چون خودم میدونم دارم غیرمنطقی برخورد میکنم.
روزی صد بار احساس دوست داشتنی نبودن دارم، در حالی که میدونم من همون آدمم و اطر
یه تصمیمی گرفتم از اون تصمیما که تمام بدنا میلرزونه، دستات یخ میکنه مخت داغ به گه خوردن می افتی اما به هر قیمتی شده پاش میمونی. سخت ترین تصمیم زندگيم بود از تصمیمم راضی نیستم ولی ناراضی ام نیستم میدونم رو کل زندگيم تاثیر میذاره اما فعلا زدم زیر همه چیز برام مهم نیست چشمای متعجب بابا، پافشاری مامان، نگاه گیج خواهر بزرگه، حرفای عجیبه خواهر بزرگ تره، پیام  یه چس عقل نداری فاطمه، ایشالا نشه اونی که میخای نازگل،واکنش هدی ومامانش، صورت خانم تول
یه چند مدتی هست شروع کردم ایمیل میزنم به اساتید اقصی نقاط جهان، بلکه خدا یه دری، دریچه ای، چیزی باز بشه بتونم یه تغییر اساسی تو زندگيم ایجاد کنم
لحظه ای که میخوام دکمه ی send رو بزنم یه مکث میکنم و یه بسم الله میگم و ثانیه ای از خدا کمک میخوام که بشه.
کاش میشد شب بخوابم صبح پاشم ببینم پذیرش گرفتم و همه ی مدارکم هم کامله فقط مونده چمدون بپیچم. اونقدری که منتظر این لحظه م تا حالا منتظر هیچ کسی و هیچ چیزی نبوده م تو زندگيم
تا چند ماه پیش فکر میکردم باید بمیرم و نمی تونم این زندگی رو ادامه بدم اما امروز از هر روزی دیگه ای که تو زندگيم بوده امیدوارم ترم به اینده!
دلم میخواد سال های طولانی زندگی کنم هیچ چیز برام بی معنی نیست شاید ظاهرم شاد نباشه ولی از درون خوشحالم
کلی برنامه ریختم براي زندگيم که انجامشون میدم 
فراموش نکردم که چقدر بی رحمی و ظلم شد در حقم ولی ازشون گذشتم از هیچ کس و هیچ چیز نفرت ندارم همه چی پاک شده 
با مریضی که دارم کنار اومدم حالم بهتر شده و تازه ی
آره آره میدونم خیلی وقته پست نذاشتم
فعلا سرم به درس هام مشغوله و راستشو بخوایید وضع زندگيم هم دقیقا به این صورتی که تو ویدیو هست نیست خیلی بهتر شده
و امیدوارم بهتر تر هم بشه
فعلا اینو داشته باشید تا بعد امتحانات

مرورگر شما از Player ساپورت نمی کند
هیچ وقتِ هیچ وقت تو زندگيم دلم نخواسته به گذشته برگردم تا یه کارهایی رو نکنم یا یه راه هایی رو نرم هیچوقت
چون همیشه سعی کردم بهترین کاری که میتونم رو انجام بدم که بعدش حسرت و پشیمونی ای در کار نباشه و موفق هم شدم
اما الان . وای از الان 
براي اولین باره که دلم میخواد برگردم به چندماه قبل و یکی از قشنگترین اتفاقهای زندگيم رو به تعویق و تاخیر بندازم ولی اون موقع تجربه اش نکنم
اخ که عمیقا دلم میخواست خواب بودم و بیدار میشدم میدیدم پنجشنبه ی چندما
یا رب نظر تو برنگردد
دیروز اولین کادوی کریسمس زندگيم رو گرفتم. اونم وقتی که حدود دو ماه از کریسمس گذشته!
قبلا واسه زهرا تعریف کرده بودم که سر کریسمس گیر دادم به مامان که برام کادو بخر. البته شوخی شوخی.
دیروز که خونش بودم یه جفت جوراب مشکی ساق بلند خال خالی داد دستم و گفت خیلی وقته برات کادو کریسمس خریدم نشد که بهت بدم.
برام جوراب ساق بلند خرید. چیزی که خودش خیلی دوست داره.
فقط این تو سرم می‌چرخه که چه طور این فرشته تو زندگيم پیدا شد؟ 
کم پیش میاد از کاری که کردم پشیمون شم. چون معتقدم ما مسئولیت تمام تصمیم ها و رفتارهامون رو به عهده داریم.اگه هم تصمیمی گرفتیم در اون لحظه فکر میکردیم بهترین کار ممکنه. پشیمونی واسه کارِ انجام شده فایده ای نداره. اما یه جاهایی میترسم از پشیمونی، براي کارهای نکرده، براي حرفای نگفته، براي تصمیم های نگرفته، البته نکردن هم خودش یه فعله، من تصمیم گرفتم یه کاری رو نکنم، یه حرفی رو نزنم. اما خب نمیدونم چرا از این نوع  پشیمونی یکم میترسم.
به هر حال، م
دوران سنی حدود 17 تا 25 سالگی بهترین دوران زندگی یا طلایی ترین دوران هست که آدمی میتونه مسیرش رو مشخص کنه.
سال ب سال که ب سنم اضافه میشه فراز و نشیب های زندگی شخصیم هم زیاد میشه که الحمدلله بخیر گذشت.
هر سال ک از عمرم میگذره دیدم به دنیا واقع بینانه تر میشه.
آن شاالله بتونم بهترین دوران رو براي زندگی متاهلی و شریک زندگيم رقم زده باشم و رقم بزنم.
الحمدلله بهترین هدیه تولد امسالم رو از خدا گرفتم.
ب امید دیدنش.
#قابل توجه شریک زندگيم: هدف و تلاش
کسی جای اضافه نداره توی قلبش یکم از دردای قلبم بهش امانت بدم ؟؟
فشار فشاری که منو میبره تا مرز جنون تا مرز خودزنی تا مرز دیوونگی انگار همین صبح نبود که قلبم براي نفس کشیدن چنان می کوبید تا من نفس بکشم . هیجان زندگی کردنم براي قلبم خیلی زیاده برا عقلم درده
بازم نبودنت و گریه هام ؟؟؟ 
چند وقته رفتی ؟؟ از کی چشمای من گاه و بی گاه پر میشه 
خراب کردن دریامو ، رویامو 
ولی من که مثل اونا نیستم . هستم ؟؟؟؟
من زیر خرابه های زندگيم موندم تا بتونم خودم بی م
سال 98سر سفره ارزو کردم زندگيم پر از هیجان باشه، امسال هیجان انگیزترین سال زندگيم بود گریه کردم خندیدم هرکاری دلم خواست انجام دادم چون خیال میکردم منساله الان دلش میخواد فلان کارو انجام بده، تصمیمای خوبی گرفتم تصمیمات افتضاحی گرفتم کارای بدی کردم کارای قشنگی کردم. خوشحال شدم اشک ریختم و 98با تموم بدبودنش واسه من هم عمیقا بدبود هم عمیقا قشنگ. اونقد قشنگ که بعدا حسرت نمیخورم چرا فلان کارو تویسالگیم انجام ندادم. سال نو شد منم چند روز دیگه م
بیست و سوم فروردیندر قدم سوم "تصمیم گرفتیم زندگی و اراده خود را به دستان خدایی که می شناختیم بسپاریم . بخصوص براي تعدادی از ما که براي کوچکترین تصمیم گیری ها دچار مشکل میشوند . تصمیم بسیار بزرگی بود . قبل از آشنا شدن با الانان به دیگران اجازه میدادم براي زندگيم و رفتارم و رفت و آمد هایم تصمیم بگیرند و متقابلا در مقابل زندگی خودم مسئولیت کمی می پذیرفتم ،در برابر تصمیم گیری براي زندگی دیگران بسیار با تجربه بوده و براي آنچه برايشان رخ میداد احسا
حضرت ماه
حضرت ماه ببین تیره و
تارم امشب

خسته و مضطرب و زار و
نزارم امشب

حضرت ماه بیا نور
بیفشان بر من

با نگاه ماهت نور
بتابان بر من

حضرت ماه من ای روشنی
چشمانم
من در این تیره شب
منتظر بارانم

خشك شد نای من از بس
كه صدایت كردم

من جوانی خودم را به
فدایت كردم

خوب می دانم از این
تیره شب غمگینی

تو خود نور لطیفی تو
گلی رنگینی

سبز كن زندگيم را قمر
روشن من
پاك كن لكه غم را تو
از این دامن من

نور من جان من ای
حضرت قد قامت من

قامتت سرو من ای روح
من و راحت م
احساس می کردم کورم . احساس می کردم مثل ماهی تو آگواریوم که از وقتی  مریض شده وقتی من می خوام غذا بهش بدم، دست منا نمبینه و به سمت دست من حرکت نمی که
منم  مریض شدم  مریضی شرک گرفتم . مریضی دوری از خدا . هر اتفاقی خوب یا بدی تو زندگيم میفته همه را از خودم می  دونم از تصمیمات خودم .
پس چرا  من خدا را توی زندگيم نمبینم 
 من باید توی همه زندگيم خدا را ببینم 
 آخه . فاطمه. چرا این چشمات خدا را نمبینه 
خدا یا میشه دستتا بیاری جلو چشام منم قول مید
به درک که هر کاری کردم و هر اتفاقی افتاد.
دیگه خسته شدم از این که تینقدر خودم رو به خاطر کار کرده و نکرده متهم و سرزنش کردم. 
واقعا نمیدونم چرا حالیم نمیشه که توی این سن داشتن این تعداد موی سفید توی سرم عادی و طبیعی نیست. 
از بس که در طول زندگيم از حرف مردم ترسیدم و به خاطر این که سرزنش نشم کاری رو کردم که دوس نداشتم انگار عادت کردم. 
خیلی تو زندگيم به ادمای دور و برم باح دادم خیلی زیاد. 
ولی از ادمای دور و برم اینقدری که براشون وقت و انرژی و احترا
 
بعضی وقتا دلم میخواد بتونم کسی رو محکوم کنمدلم میخواد یقه‌ی یه نفر رو بگیرم و سرش داد بزنم بگم هی فلانی تو مسبب این مشکل منیاما هر چی میگردم کسی نیست!همین الان ک دارم زیر فشار این همه احساس منفی له میشم میخوام یکی باشه که بگم تقصیر اونه.اولین کسایی رو ک میتونم نشونه بگیرم خانواده ست! اما بازم نمیتونم، هر چند با اطمینان میتونم بگم هیچ وقت به لحاظ احساسی و روحی نیاز های من رو نکردن، باز نمیتونم مقصرشون کنم. چرا؟ چون ذاتشون این بوده، محیط
بازاریابی و فروش در شرايط بحرانمدرس و سخنران: علی خویه تکنیک های بازارگرمی و بازارسازی در شرايط بحرانمنشور بازارایابی و فروش در شرايط بحرانتکنیک های بازاریابی کم هزینه در شرايط بحرانتبلیغات اثر بخش با هزینه کم در شرايط بحرانبرنامه ریزی و سازمان دهی پرسنل فروش و بازاریابی در شرايط بحرانتکنیک های وفادارسازی پرسنل در شرايط بحرانروش برخورد با انواع مشتریان در شرايط سختتکنیک های بازاریابی و فروش به شکل مدرن و حرفه ای در شرايط بحران علی خوی
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت براي دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.شایدبرايش دنیاجوردیگری معنی پیدامینمو
روایته که عصر بیدر مایر (Biedermeier) به فاصله ی ۳۴ ساله کنگره ی وین و انقلاب بورژوازی گفته میشه. این دوره به خاطر تصاویر عامه پسند کارل اشپیتزوگ  و آدریان لودویگ ریشتر از زندگی روستایی ها حالتی رمانتیک داشته و به دوران زندگی خانوادگی و آرامش، رفاه بورژوازی و اعتدال ی معروفه. در واقع عصر بیدرمایر از نگاه آلمان ها آخرین عصر پیش از صنعتی سازیه. عصری مقدس که هنوز آلودگی و انفجار جمعیت، زندگی انسان رو تهدید نکرده و فقر و بی خانمانی پدیدار نشده.
 ا
روایته که عصر بیدر مایر (Biedermeier) به فاصله ی ۳۴ ساله کنگره ی وین و انقلاب بورژوازی گفته میشه. این دوره به خاطر تصاویر عامه پسند کارل اشپیتزوگ  و آدریان لودویگ ریشتر از زندگی روستایی ها حالتی رمانتیک داشته و به دوران زندگی خانوادگی و آرامش، رفاه بورژوازی و اعتدال ی معروفه. در واقع عصر بیدرمایر از نگاه آلمان ها آخرین عصر پیش از صنعتی سازیه. عصری مقدس که هنوز آلودگی و انفجار جمعیت، زندگی انسان رو تهدید نکرده و فقر و بی خانمانی پدیدار نشده.
 ا
کسر بزرگی از صمیمی ترین رفیقام این روزا یه عده آدمن که پارسال این
موقع حتی باهاشون سلام علیکی هم نداشتم , و الان از ناراحتیام اینه که چرا این
آدما انقدر دیر به زندگيم اضافه شدن , بزرگواری و محبتی که نسبت به من دارن واقعا
شرمندم میکنه . رفیق خوب واقعا چیز ارزشمندیه . آدمایی که حتی اگه چند روزم بشه که
ندیدین همو , بازم پیگیر احوالات هم هستین و اگه مشکلی داشته باشی میدونی که
میتونی روشون حساب کنی.
بخوام صادقانه بگم اگه از یک چیز تو زندگيم شانس آورد
هزار بار پیش اومده که به خودم گفتم دیگه واقعا امشب صبح نمیشه این دفعه حتما دق می‌کنم.
+ به شکل احمقانه‌ای زندگيم مزه آدم‌های بی‌خود و بی‌خیال و بی‌هدف رو میده در حالی که واقعا نیستم. گمان کنم فقط بیمارم، البته که جسم نه.
+ پُک: پست کوتاه.
اصول برنامه‌ی خودیاری قدم‌ها و دوستان بهبودی در مجموع، به‌صورت محوریت خداوند مرا در حل مسائل و رفع مشکلات و اداره‌ی امور زندگی یاری می‌کنند. کمک و عشق این دوستان معنایی عمیق‌تر از شعار و تعارف دارد. آنها در لحظات بحرانی مرا به صبر دعوت می‌کنند. وقتی مرا در آغوش می‌کشند در گوشم زمزمه‌ی مهربانی سر می‌دهند. مانند: زیاد سخت‌نگیر، مسئله زیاد مهم نیست، همه چیز قابل تحمل است، به خدا بسپار و خودت را رها کن. نجوای بیماریت را فراموش کن! می‌دانم
نمیگم همیشه زندگيم بهشت بوده و هیچ مشکلی نداشتماونایی ک این چندسال میخوندن وبلاگمو میدونن خیلی چیزا رو از سر گذروندم.ولی این یکی دو ماهه اخیر.
تو این دو ماه دوتا از عزیزترین آدمایه زندگيمشرايط جسمانی خیلی بدی داشتنو نزدیک بود از دستشون بدم ولی براي اولین بار توی زندگيم معجزه واسه مام اتفاق افتاد و  احساس کردم خدا دیدمونو خدا رو شکر حالشون خیلی بهتره و رو ب بهبودنچیزی ک حتی احتمالش رو هم نمیدادیم
و همین ک داشتم ی نفس راحت میکشیدمه
چه دردی داره
دوری تو ازم عشقم
الهی هرچی عاشقه
برسن به هم
هر جا هم رسیدیم گلی بهتر از تو ندیدیم هرجارم بگردیم عاشق تر از من کسی نیست
تو بارونی یه نمه هم آرومی دردی ولی درمونی بگو همیشه میمونی
آخ که کور بشه هرکی نبینه عشق ما دوتارو بزنیم به دریا و با هم بریم جاده شمالو
دست دلم نیست که آخه انقده من میخوامت تموم زندگيم شدی بد افتادم تو دامت
کور بشه هرکی نبینه عشق ما دوتارو بزنیم به دریا و با هم بریم جاده شمالو
دست دلم نیست که آخه انقده من میخوامت تم
شعری تقدیم به ساحت مقدس  امام محبوبم حسین بن علی
سرخ سبز
 
 
ای سرخ پوش سبز من ای بی كفن شهید
مجنون ترین نماد براي درخت بید
ای سبز سرخ،ساحت بی انتهای نور
رنگین كمان رنگی بی رنگ شوق و شور
ای كوه پر صلابت و ای تا همیشه مرد
تفسیر رمزوار بزرگی و رنج و درد
ای كیمیاگری تو ادراك بندگی
اكسیر دوستی تو آغاززندگی
معنای دین و فهم و حدیث و شعور و علم
بالاترین حقیقت مردانگی و حلم
ای بی سر سرآمد هرچه سر و سران
دریای با سخاوت و آبی بی كران
آغوش توست مامن جاوید م
هفت و سی دقیقه شب بودمثل همیشه تنها.اما از همیشه دلتنگ تر.میدونی دلتنگی اصولاً ماهیت تجمّعی داره. کم نمیشه که هیچ، همینطور عمیق تر و عمیق تر میشه.پرده رو کنار زدم.پرده ی اتاق جدید که رنگ دو لنگه‌ش با هم فرق داره و پنجره‌ای که مُشرِف به حیاطیه که هیچ خاطره‌‌ای ازش ندارم.به سیاهی شب خیره شدم و آرزو کردم بیای دنبالم.دستمو بگیری و از همه ی این کابوس ها نجاتم بدی.ببری به سرزمینی که فقط من و تو باشیم و دیگه هیچ سیاهی یا ترسی توش نباشه.مثل شهاب از

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

بلاگی برای فایل ها daroshenasiB آخرین اخبار و مطالب هوانوردی دفتر روانشناسی سید ابوالفضل حسینی آموزش دفاع شخصی در اصفهان مجله اینترنتی عبیاتی حریری به رنگ آبان روزنوشته های کارمند مجرد اکران موزیک راه روشن