کوچکم!
گفتهاند برایت نامه بنویسم. برای تو. تویی که در منی و منی که در توام. تاوانی سختتر از این هم مگر هست؟ نیست. نوشتن کار من نیست. کار توست. من پختهخوارم. سالهاست. تویی که واژهساز بودی. تعمیرکار چیرهدست واژهها. من سالهاست کلمات قی کردهی دیگران را نشخوار میکنم. من حالا ناچارم. تو نیستی اما. تو مینویسی. تو میخوانی. تو میخندی. از ته دل. و اسبهای دریایی را توی هشتیِ گلخانه خشک میکنی. گفتند بنویس. اینجا. در ملأ عام. برای تو. خط
درباره این سایت