نتایج جستجو برای عبارت :

K.drama_lover ۳ ماه پیش من توی بی ال یونیورس دیدم

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۲۵ محرم ۹۸
تمام عمر خود، آزار ديدم
جهان را بر سرم آوار ديدم
عزیزان خدا را خوار ديدم
میان مجلس اغیار ديدم
 
چهل منزل که نه، عمری حزینم
چهل سال است من چله نشینم
شبانه روز، یاد اربعینم
همیشه چشم خود، پُربار ديدم
 
کنارِ گریه دوشادوش ماندم
فقط خیره شدم، خاموش ماندم
گمانم ساعتی بيهوش ماندم
همینکه آب، بالاجبار ديدم
 
شده اشکم روان، با که بگویم
غمِ هفت آسمان با که بگویم
ازین داغ گران با که بگویم
حرم را بر سر
در کوچه ی درویشان یک شب گذرم افتاد / بر محفل بي خویشان آنجا نظرم افتاد
ديدم که خِرَد آنجا بنشسته زده زانو / مست از مِی یا حیدر، در زمزمه ی یاهو
عقل و خِرَد و دینم نذر قدمش کردم / از کوچه ی درویشان میل حرمش کردم
در شهر نجف ديدم لیلا و زلیخا را / در طوف حرم ديدم من آدم و عیسی را
ديدم که علی باشد در مسند سلطانی / جبریل و مَلَک جمله در خدمت دربانی
همراز پَیمبَر را بر تخت شرف ديدممن صورت یحیی را در شاه نجف ديدم
در سجده ی او ديدم هم آسیه هم موسی / ديدم
دنیا ؛به "شایستگی هایت"پاسخ میدهد نه به " آرزوهایت "پس شایسته ی آرزوهایت باش.
چه بسیار انسانهاديدم تنشان "لباس" نبود.!
و چه بسیار لباسهاديدم که درونش "انسانی" نبود!
به هر کس"نیکی" کنیاو را "ساخته ای"و به هر کس"بدی" کنیبه او "باخته ای"پس بيا بسازیم و نبازیم
 خواب ديدم
  در دریا بودم
  دریای پر موج
 دریای متلاطم.
 باد های پشت سر هم،
 خوف ناک بود وصف حالم.
 ترسیده بودم.
 دلبسته ی دریا بودم
 ولی
 ترسیده بودم.
 کشتی آمد.
 حالا،
 سوار بر کشتی بودم.
 کشتی که یک پهلویش،
 شکسته بود.
 مرا برد
 برد
 از میان موج هایی
 که
 پی در پی می آمدند،
 برد
 و
 به ساحل رساند.
 چه آرامش عجیبي داشت
 رسیدنم به ساحل.
 بلند شدم.
 دوباره خوابيدم.
 باز همین خواب را ديدم.
 با این تفاوت که این بار
 با همان کشتی،
 دوست
۱۳۹۹/۱۱/۹امروز! خدای من امروز!۹ بهمن ۱۳۹۹، برای اولین بار، یکی از دوستای مجازیمو ديدم!اوکی، میدونم به وبلاگم بي ربطه ولی میخوام تاریخش یادم بمونه!پ.ن: هیچوقت به فضای مجازی اعتماد نکنید :| خوشگل‌تر از عکساش بود :]پ.ن: هستی رو ديدم، خدای من باورم نمیشه!
.طرح سوال(کودکان ۷_۱۰ سال):
-خدا چیست؟کیست؟
مجموعه منتخب پاسخ ها:
۱-خدا مانند نور است.
۲-خدا در آسمان ، بالای ابر هاست و دعا های انسان را می شنود و اجابت می کند.
۳-خداوند همه ی مارا آفریده است.
۴-خدواند همه جا حضور دارد ، اما ما قادر به دیدن ایشان نیستیم.
۵-خداوند پدر و مادرم و من را آفریده است.
-و از همه جالب ترِ این پاسخ ها:
۶-زمانی که دریا را ديدم ، خدا را ديدم (خدا را در دریا ديدم).
باری:
به دریا بنگرُم دریاته وینم            به صحرا بنگرُم صحراته وین
بسم الله الرحمن الرحیم ديدم برادران و خواهرانم را دارند می کشند. ديدم کسانی را که جای فرزندانم هستند دارند می کشند. دیم مردم غزه را بعضی ناصبي می خوانند. ديدم ظلم ها به سر حد خود رسیده و داد من از گلویم فراتر نمی رود.از طرفی این ها بود و از طرفی مسائلی که در کشور می ديدم. از نحوه غلط نقد کردن که حتی در دولتمردان هم شاهدش بودیم و هستیم. از طرفی می ديدم در داخل هم ظلم ها صورت می گیرد و باز هم دادم از گلویم فراتر نمی رود.تا آن که به یاد آیه قرآن افتادم
دیشب زیر نور ماه خوابيدمخواب تو و چشماتو ديدمتوي خواب لبهاتو بوسیدمبا یه بغض گنده از خواب پریدمبا مدادِ آبي و سفیدم عکس تورو روی ماه کشیدمابر اومد و روی ماهو پوشوندتا سایه ی سیاهشو ديدمدلم تنگ شد برای بوسه هایمون.
ادامه مطلب
نقل است که شیخ گفت: وقتی در بادیه می‌رفتم مجرد پیرزنی ديدم که می‌آمد. عصابه‌ای بر سر بسته و عصایی در دست گرفته. گفتم مگر از قافله باز مانده است! دست به جیب بردم و چیزی به وی دادم که: ساختگی کن تا از مقصود بازنمانی.»
پیرزن انگشت تعجب در دندان گرفت و دست در هوا کرد و مشتی زر بگرفت و گفت: تو از جیب می‌گیری؟ من از غیب می‌گیرم.»
این بگفت و ناپدید شد. من در حیرت آن می‌رفتم تا به عرفات رسیدم. چون به طواف گاه شدم، کعبه را ديدم گرد یکی طواف می‌کرد. آنجا
امروز صبح خواب می‌ديدم باید برم یه جایی و هیچی هم همراهم نیست نه گوشی نه کیف، هیچی. کل راه رو باید پیاده می‌رفتم. رسیدم به یه سر بالایی، یه جایی که توي واقعیت هم هست اما شیبي که داره در واقع یک چهارم اون چیزیه که توي خواب می‌ديدم. خستگی و ناتوانی زانوهامو با تمام وجود حس می‌کردم طوری که همین الان هم که بهش فکر می‌کنم کاملا یادم میاد که چه حسی داشت. بعدش به خودم گفتم پنجاه قدم دیگه بشماری رسیدی به جای صاف فقط پنجاه قدم! یک دو سه . همین‌طور شمر
من خیلی خواب میبينم ، توي همه ی خوابامم‌ یکی از گلام دارن رشد میکنند . هر صبح که از خواب بيدار میشم پر از امیدم که وای من تو خواب ديدم فی لیراتام‌ دوباره برگ میده و بدون اینکه حتی دست و‌صورتمو بشورم میرم سمتشو با ذوق قربون صدقه اش میرم و ازش میخوام‌ که خوابم‌ تعبير بشه .اما دیشب ی خواب دیگه ديدم ، خواب ديدم شدم درخت نارنج ، دستام پر از برگن و از انگشتام نارنجای نارنجی و‌خوش بو آویزونن ، پام شدن ریشه هام و توي زمین جا  خوش کردن . آنقدر خوشحا
مامان بزرگم همیشه میگفت ننه خوشبختیتو جار نَزن! 
نذار کسی بِگه خوش بحالش، همین خوش بحالِش گند میزنه به زندگیت.
______________________________________________
بازم خواب عجیبي ديدم،البته چند شب پيش این خواب رو ديدم.
همیشه به همسرم میگم من اگه قبل از تایمی که مد نظرمه باردار بشم،بچه رو سقط میکنم، همسرم میگه این حرف رو نزن، ناشکریه،خدا قهرش میگیره.
من به حرفاش اهمیت نمی دادم،تا چند شب پيش که این خواب رو ديدم.
خواب ديدم که فهمیدم دوماهه باردارم و کلی ناراحت شدم، هی با
احسان محمدی فاضل : امروز قبرهایی رو ديدم که روز و ماه و سال تولدم به تاریخ 2500 ساله روی آنها حک شده بود. برق از مردمک چشمم پرید، روزی که مادرم از درد انتظار آمد من به خود خنج میزد و پدرم نگران از حال هردومان لرزش پا گرفته بود، عده ای در چند فرسخی مویه کنان بر شانه های او تلقین می خواندند. آن روز برای من و او شروع یک راه بود.چه زود دیر می شود، کاش اولش بود.نمیدانم برای من یا برای او.اما اول او از آنچه که در آینه می بينم بر من نزدیکتر است. حال و هویم
امیر المومنین علیه السلام تیر خداوند
ابن حمزه طوسی رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:
١١٧ / ٦ ـ ویصدق ذلك ما رواه جابر بن عبد الله ، قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : ما اعتصى علیّ أهل مملكة قط إلاّ رمیتهم بسهم الله » قلنا : یا رسول الله ، وما سهم الله ؟ قال : علیّ بن أبي طالب ، ما بعثته فی سریة قط إلاّ رأیت جبریل عن یمینه ، ومیكائیل عن یساره وملك الموت أمامه فی سحابة تظله ، حتّى یعطی الله لحبيبي النصر والظفر ».
رسول خدا صلى ال
امروز صبح icu بودم بعد کلی کثیف کاری های icu برگشتم تو رختکن که لباسامو عوض کنم و برگردم
خونه گوشیمو نگا کردم و ديدم اس ام اس دارم ، باز کردم و ديدم حقوق ماه تیر که کاردانشجویی
داشتم رو واسم ریختن :) خر کیف شدم ها :) با اینکه مبلغش کمه ولی خوبه خدا رو شکر :)
همون موقع فک کردم اگه مرداد هم رفته بودم سر کار الان دو برابر این مقدار پول داشتم ولی بعد فکر
کردم به مطالبي که تو مرداد خوندم و خلاصه نویسی کردم و ديدم اینا میچربه به پول کاردانشجویی.
 
روز شنبه ص
 
 
 
چو روزی من گذر کردم به نارستان.ز خود بيخود شدم چون جمله مستان
تلو خورد یکی تنه زدم من.بجستم کیست کو را عذر دهم من
چو چشمانم به اندامش بيوفتاد دل و دینم به یکجا رفتش از یاد
درونم حس کردم بي تابي از او.که من ديدم فقط زیبایی از او
فریبا که شنیدم اینجا بديدم قسمت خود ديدم و زودش بچیدم
گرفتم من نشاندم او را به زانو.ظرافتش ديدم چون جسم بانو
کشیدم دست خود به روی گونهبکردم موهایش با دست شونه
چو نفسم فطرتم را فائق امد دگر
حسن ماه پيش یکی دیگه از خواب هاش رو برام تعریف کرد:
خواب ديدم حاکم شدم و برای گشت زدن از کاخ بيرون اومدم و به طرف بازار رفتم. همون جا ديدم یک از مغازه ای ی کرد ولی سریع سربازهایی که همراه من بودن دستگیرش کردن. درحالی که داشتم به خودم و سربازهام مینازیدم از دور ديدم یک دیوان مرتب سر ت می داد. دستور دادم بيارنش جلو و ازش پرسیدم: به نظرت مجازات ی چیه؟
جواب داد: گر سرقت رو شغل خود کرده باشه دستش باید قطع بشه.اما اگر بخاطر گرسنگی باشه
دیشب تا خود صبح تو یوتیوب بودم.چیکار میکردم؟یه سری کلیپ از اکسل میديدم و آه.و اینقدر چیزای مختلف ديدم که رسیدم به تاتو.از تاتو رسیدم ب د پاپی چون یکی از آهنگای تاتو رو کاور کرده بود.چندتا چیز از د پاپی ديدم و در تک تک لحظات فکر میکردم پاشم بيوشیمی آدرنال رو بخونم که قضیه بيوشیمی جمع و جور شه اما خب پانشدم.
 آقا همه کراشای من انگلیسی ان.من میخوام برم انگلیس :/و با این حرفم ب جویی و اکسل خیانت کردم:/
یکی منو ببره انگلیس تو این اوضاع ریدمان کروناییش
شهادت حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله ) بر همه ی بکاولیهای عزیز تسلیت باد






 
 
 
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است ديدم که فاطمه نیست خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است
ديدم که فاطمه نیست
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است ديدم که فاطمه نیست خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است ديدم که فاطمه نیست خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است باز ديدم که فاطمه نیست.نه، این ها همه هست
دیشب نه پریشب بود! یه خواب کاملا واضح داشتم می‌ديدم. تو ماشین نشسته بودیم با خانواده(البته نه همه‌ی خانواده‌ی خودم). فاطمه(خدا رحمتش کنه) هم توي ماشین بود. توي خواب داشتم به این فک می‌کردم که فاطمه که دو ماه پيش فوت شد! بعد داشت دوزاریم می‌افتاد که بله، من خوابم.
در واقع در این شرایط که می‌فهمین خوابين بعدش مغزتون تموم سعی‌ش رو می‌کنه که به شما حالی کنه که "خواب؟ تو بيداری، نگاه کن که چقد همه چی واقعیه، نگاه کن می‌تونی جریان سرد هوا رو حس ک
شیخ رجبعلی خیاط :
❄️در نیمه شبي سرد زمستانی در حالی که برف بشدت میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه ديدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است!
باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده!
جلو رفتم ديدم او یک جوان است!
او را تکانی دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی!
گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستی!
برف، برف!
روی سرت برف نشسته!
ظاهرا مدت هاست که اینجایی!
مریض می شوی!
خدای ناکرد
رفتم آرایشگاه و گفتم بزن!
آرایشگر هم شماره پونزده رو گذاشت روی ماشین و کل موهامو زد.
گفت سامورایی ها قبل جنگ موهاشونو میزنن، مگه میخوای بری جنگ!؟
از حرفش خنده ام گرفت و یهو که به خودم ديدم اومدم ديدم ده دقیقه است تو فکرم و آرایشگر داره بهم میگه بلندشو دیگه!
اونقدری که تو انتخاب کفش و لباس و چفیه و مدل مو و کوله ی سفر اربعین وفت میذارم، کاش یه ذره تو این سفر عمیق تر می شدم!
اینقدر برای سفر یه هفته ای تدارک می بينیم، کلی قبلش تاریخ پاسپورت رو چک میک
خواب و رویا یکی از عجایب زندگی هر آدمیه!
* یکی تو خوابش با روح اموات و درگذشتگان می تونه ارتباط بگیره؛
* یکی تو خوابش به جاهایی سفر می کنه که هیچ وقت نرفته و یا ندیده؛
* یکی تو خوابش حوادث فردا و پس فرداشو می بينه؛
* یکی تو خوابش آینده و عاقبتش رو می بينه؛
* یکی هم مثل من! خواب نمی بينه، و خواب نمی بينه، حالا که می بينه همه اش به صورت شاعرانه و ایهام و رمزدار!
خدایا! من، سر امتحان ریاضی دبستان با ماشین حساب مینشستم، از من چه انتظاری داری آخه بتونم رم
 
  تیمی از منجمان آلمان و جمهوری چک با حضور محققان ایرانی موفق شدند میزان جاذبه یکی از عظیم‌ترین سیاه‌چاله‌های کهکشان راه شیری را محاسبه کنند.  به گزارش ایسنا و به نقل از يونيورس تودی، در فاصله 26 هزار سال نوری از زمین یک سیاه‌چاله کلان جرم به نام "کمان ای*"(  *Sagittarius A) قرار دارد که جرم آن 4 میلیون برابر خورشید بوده و 44 میلیون کیلومتر وسعت دارد و میزان جاذبه آن به شدت بالاست.  با توجه به اینکه شناسایی سیاه‌چاله‌ها از سوی منجمان به صورت مستقی
بسم الله مهربون :)
 
+ از ثانیه به ثانیه ی تعطیلات دارم استفاده میکنم و بيشترش هم مسافرت بودم! چی میشد اگه همینجوری همیشه تعطیل میبودیم؟ :))
درس های این ترمم واقعا سختن و البته گس وات؟ انتخاب واحد جا موندم d; از بس تلگرامم رو چک نکردم و دقت نکردم که کلا خبر نداشتم زمان انتخاب واحده! البته مسافرت هم بودم. به نماینده پیام دادم گفت خودم درستش میکنم، نگران نباش. اون درسیم که از علوم پایه م مونده بود و کلاسش رو نرفتم استاد بهم نمره نداد و توي کارنامه م ز
تو مترو نشسته بودم ( بغل دستمم یه نفر نشسته بود )
داشتم تو برنامه گپ که یکی از دوستام گروه باز کرده بود چت می کردیم . . . ^_^
یه دفعه بغل دستیم بهم گفت:
به اون دوستت بگو مخ دختر رو نمیشه اونطوری زد . . . !!! O_o
حالا کاری به اون ندارم که از کجا فهمید اون دوستمه . . . +_+
برگشته میگه:
داداش به اون دوستت بگو اگه خواست براش کلاس آموزشی میذارم . . . @_@ دو جلسه اولم رایگان حساب میکنم.
با خودت هم که رفیقیم برا تو هم پنج جلسه رایگان میذارم. #_#
خلاصه اینکه نمیدونم چرا دوتا
 
 
[مقدمه]در و وا کردم، رفتم توديدم پنجره بازه تا تهبيرون و نگاه کردمديدم نمیاد این منظره ها رو یادمیهو رعد‌ و برق زدروشن شد صورت غریبه‌ هااز غریبگی پيش ما نباید حرف زد
[هم خوان ۱]تیز و بي‌هویت مث آفتاب پاییزفرو رفته بحران پوچی تا مغز تاریخ
ادامه مطلب
علامه جعفری نقل می کنه که : فردی تعریف می کرد که تو یکی از زیارت هام که مشهد رفته بودم به امام رضا (ع) گفتم یا امام رضا دلم می خواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بينی . نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامت رو بگیرم . وارد صحن که شدم خانمم رو گم کردم . این ور بگرد ، اون ور بگرد یه دفعه ديدم داره میره . خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی ؟  روشو که برگردوند ديدم زن من ن
دانلود آهنگ جدید میثم ابراهیمی ترس
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی به نام ترس کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده ترس با صدای میثم ابراهیمی از جوان ریمیکس
ترانه و موزیک: آرش Ap, تنظیم: مصطفی مومنی
Download New Music Meysam Ebrahimi – Tars
 
آهنگ جدید میثم ابراهیمی عزیز منتشر شد.
جدیدترین ساخته میثم ابراهیمی، ترس نام گرفته است.
این موزیک همانند آثار قبلی خواننده در سبک پاپ قرار دارد.
امیدوارم شنوندگان از این موزیک
به جز خودم کسی را سراغ ندارم که افسردگی و اندوهش با خالی کردن ماشین لباسشویی و پهن کردن لباس ها محو و نابود شود 
امشب وسط قفسه های فروشگاه در بين چیزهایی که قصد خریدشان را نداشتم ناگهان خودآگاه شدم  ديدم چیزی نیستم به جز گوشت و پوست و استخوانی که در سبد کره و ژله و نبات دارم.  ديدم هیچ اثری از فکر و حس و دردی نیست  فقط قفسه های یخچال و کابينت ها را مرور میکردم تا هر کدام خالی شده پر کنم. من یکی از مردمی بودم بي اندازه معمولی و محدود به جسمان

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

اخبار انتخابات و کاندیدا های محلس مهدی ندایی ارائه کننده دستگاه حضور و غیاب - کنترل تردد ایده های کسب و کار فینالیست ها بهترین بازی ها کتابخانه عمومی نیمروز زابل صمصام مدیا قالب وبلاگ , قالب بلاگفا نوجوان سالم